درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

بچه های خوش شانس من

دارم یه ماجرایی رو براش تعریف میکنم که تو زمان اتفاق افتادنش به مامان گفتم ولی به بابا نه!... و هرگز نگفتم بهش و نخواهم گفت... بعد خلبان میگه مطمئنم مامانت به بابات گفته ولی بابات به روت نمیاره.... بهش میگم نه مطمئنم که نگفته... چون اگه بابا می شنید نمی تونست به روی خودش نیاره.... بعد خلبان می گه اگه بچه هامون چیزی بهت گفتن بهم بگو من قول می دم به روشون نیارم... بعد باهم به این نتیجه می رسیم که بچه هامون خیلی چیزا رو به اون می گن و از من مخفی می کنن!!! (نمیدونم رو چه حسابی البته!!...)  ولی مطمئنم بچه هامون خیلی خوش شانسن که خلبان باباشونه... خیلی

اینو همیشه بهشون یاداوری میکنم و از خوبیای باباشون براشون میگم :))

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد