درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

غرق در روزمرگی

این خیلی بده که خیلی حس خاصی نداشتیم.... چند بار با الناز راجبش صحبت کردیم... یعد به این نتیجه رسیدیم که بیشتر راجبش صحبت کنیم تا حس پیدا کنیم بهش... نه فقط این... خیلی چیزای دیگه هم هست :| در نهایت ماها به شدت به روزمرگیمون و به این جمع کوچیکمون عادت کردیم و این اصلا خوب نیست... هر چیز کوچیکی که روزمرگیمونو بهم بزنه یا باعث خستگی و کمبود خوابمون بشه... یا باعث بشه تو روند کار و زندگیمون اختلال ایجاد بشه رو مخمونه...


حالا دیگه به این نتیجه رسیدیم که هر طور که شده باید بریم... باید انقد بهش فکر کنیم تا هیجانشون داشته باشیم... اگه این یکی رو هم نریم دیگه کلا از اینی که هستین تنبل تر میشیم... حسمون باز هم کمتر میشه... 

.

.

.


ولی اینکه میگن از دل برود هر آنکه از دیده برود در مورد آدمای دم دستیه... اون آدمایی که آدم رابطه عمیقی باهاشون داره هیچ وقت از دل نمیرن... و تا ابد آدم بهشون حس داره