یک روز در کیلینیک دندان پزشکی

امروز بعد از سالها رفتم دندون پزشک، آخرین بار کلاس سوم ابتدایی بودم، مطب دوست بابا بود، یه دندنمو پر کرد... بعد از چند سال اون مواد تو دندونم یهو درومد بعد از اون هیچ وقت نرفتم دندون پزشک.... حالا هم نه که مشکلی باشه ها... به اصرار خلبان که باید بریم به دندونامون برسیم و از این صوبتا رفتم چکاب...


اول اینکه وقتی وارد کلینیک شدم خانم منشی با موهای لخت و بلند و یه روسری زرشکی که اندکی از وسط موهاشو میپوشوند... یه فرم بهم داد و شروع کردم فرمو پر کردم، فرم که تموم شد نشستم تا صدام کنن گوشیمو درآوردم...  یعو دیدم دستامو خودکاری کردم. یعنی محاله بنویسم دستام خودکار نشه. خودکارشونم یه جور خاصی بود پر از جوهر... 


دوم اینکه رفتم تو یه کابینی منتظر دکتر شدم... تو همین حین داشتم یونیتو نگاه میکردم... انگار نه انگار که من یه دوره تعمیرات تجهیزات دندون پزشکی گذروندم و نصب یونیت انجام دادم. نه اسم هیچ کدوم از قطعات یادم بود نه اینکه توشون چه خبره!!... خلاصه نشستم و دکتر اومد و یه عکس برام نوشت و گفت برو عکسو بیار که دقیقا بهت بگم اوضاع دندونات چجوریاس. بعد هم گفت اوضاعت خیلی خیلی وحشتناک نیس ولی خوب هم نیست.


سوم که اصل ماجرا باشه... رفتم مرکز تصویر برداری که همون نزدیکی بود... و نوبت گرفتم و نشستم و 5 دقیقه بعد مسئولش اومد صدام کرد و رفتم تو و رفتیم کنار دستگاه رادیوگرافی فک گفت چونه ات را بزار و تکون نخور و از شانس جلوم یه آینه بود باید به آینه زل میزدم و بی حرکت می موندم تا عکسو بگیره... داشتم خودمو نگاه میکردم دیدم روی لپم دو تا خط ناجور خودکاریه!!! یعنی کی و چطور صورتم از تو کلینیک خودکاری شده بود خدا عالمه... خیلی ناجور بود خداییش.


عکسو گرفتم و داشتم میرفتم سمت ماشین یه فروشگاه بزرگ لوازم خونه و ظرف و ظروف وسوسم کرد که برم ببینم چی داره... رفتم و با اعتماد به نفس با صورت خودکاری خریدی هم کردم و اومدم خونه :))))


این بود ماجرای بعد از سالها دندون پزشک رفتن.