درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

امتحان آخر!

فک کن...... 

 

تو این چند روزی که فرجه داشتم.... خوب خوندم و خوب یاد گرفتم.... دوستام یکی یکی باهام تماس میگرفتن و .... در مورد سوالایی که استاد برامون میل کرده براشون توضیح میدادم... بعد شارژشون میکردم تا درس بخونن.... همشون بعد از اینکه باهام حرف میزدن میگفتن آدم با تو حرف بزنه امیدوار میشه و روحیه میگیره.... همه میگفتن خوش به حالت!...  

 

ولی.... سوالا اصلا اونجوری نبود که فکر میکردم و ..... خیلی بد دادم!... مهم نیست... نهایتش اینه بیوفتم و معرفی به استاد بگیرمش.... بیشتر از این نیست که... ولی چیزی که ناراحتم میکنه... اینه که... از استاد یه سوالی پرسیدم جواب نداد.... ولی.... تمام سوالای اون دختره رو جواب میداد.... حتما اون دختره داشت با سیاست ازش سوال میپرسید.... بعدشم رفت کنار اون پسره نشست و با حوصله داشت طراحی سوال آخرو براش توضیح میداد.... 

 

بعد از امتحان.... مهم نیست!.... 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
سعید دوشنبه 5 بهمن 1388 ساعت 18:44 http://pictur.blogsky.com

بیا نظر بده

سینا دوشنبه 5 بهمن 1388 ساعت 19:05 http://ermes3.blogsky.com

دوباره « بیوفایی » امتحان می گیرد از عشاق !
ذولیخا صفر ، مجنون صفر ، یوسف بیست لیلی بیست !

ذولیخا ۲۰

مجنون ۲۰

یوسف و لیلی بگم خدا چیکارشون نکنه!

دختراردیبهشتی سه‌شنبه 6 بهمن 1388 ساعت 09:30

ببین..هروقت خیلی به خودت مغرور شدی اینجوری میشه...
عی آدمه مغرور!!!!

آقا حالم گرفته نافرم..این پرشین بلاگ وا نمیشه هرچه می کنم!!!!!!!!

محسن چهارشنبه 7 بهمن 1388 ساعت 21:55 http://mohsenbak.persianblog.ir/

چه تند تند آپ میکنیا...!! فکر کنم روزی ۲ بار میای مینویسی....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد