درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

مادرانه عاشقانه

تا من تو را بدیدم

دیگر جهان ندیدم

گم شد جهان زچشمم

تا در جهان نشستی



روزمره

حلما رو خوابوندم و به سبک روزهایی که هنوز بچه نداشتم نهارمو آوردم روی میز کار یه قسمت فرندز گذاشتم از نهار خوردن و فرندز دیدنم لذت بردم :)


کمش مونده تا همه چی به روال عادی برگرده... در حال خونه تکونی ام مثل همیشه.... 


دیروز داشتم باهاش بازی میکردم برای اولین بار قهقهه زد یکی از بهترین لحظه های زندگیم بود.... زندگیم با حلما پر شده از بهترین لحظه ها که نمیدونم کدومشون بهترینه... 

روزمره

دیروز برگشتیم از دزفول. عالی بود. خیلی کم بود ولی چسبید. دفعه بعد طوری برنامه ریزی میکنم که روزای غیر تعطیل بیشتریو دزفول باشم این سری فقط یه روز غیر تعطیل داشتم که رفتم خرید 

باخیال راحت حلما رو گذاشتم پیش مامان خیالم راحت بود اگه گریه کنه نهایتا 5 دقیقه بعد خونم :)

بخاطر ما هر شب دورهمی بود... واقعا هیچی این دور همی ها نمیشه و همیشه دلتنگشون خواهم بود.

روزمره

چند وقت پیش گلی میگفت آجی دوس داری زمان بره جلو یا دوس داری به عقب برگردی؟ گفتم هیچ کدوم دوس دارم استاپ شه.

امروز صبح که با حلما حرف میزدم و میخندید واقعا دوس داشتم زمان استاپ شه من باشم و حلما باشه و خنده هاش و همین و بس. حالا خلبانم باشه موردی نیست :)


.

.


یه ساله دزفول نبودم... واقعا دلتنگشم... از اینکه داریم میریم دزفول به شدت ذوق دارم که چمدونمو ببندم... اولین باره که میخوام چمدون ببندم و واسه حلما هم باید وسیله بزارم :)))...