گفت وقتی میخواستیم مانع خوابیدن مرضی بشیم دست به دامن مارمولک میشدیم.... من گفتم از مارمولک نمی ترسم مارمولک هم که بندازید روم مهم نیست و من میخوابم... یه شب... رو تخت دراز کشیده بودم.... سارینا پیشم بود.. مشغول بازی و شیرین زبونی و .... دیدم چند قطره آب ریخته شد رو صورتم!!.. فک کردم حتما اتفاقیه و حرفی نزدم...چند ثانیه بعد باز تکرار شد!!... سرمو بردم بالا و گفتم بچه ها از یه جایی داره آب میاد!!!.... دیدم ۲تاشون بلند بلند بهم میخندن!!
در دستان ستاره تفنگ آب پاشی بود!!!....
گفتم بهتون؟.... اون آقایی که تو دوربین مخفی شبکه جام جم برنامه اجرا میکنه تو سایت دانشگامونه!!... یعنی مسئول سایته!!.... بعد من میبینمش میخندم!.... این هفته با فاطی رفتیم تو سایت... سیستم ها فلش هامونو نمیخوندن!!.. فاطی گفت برو به مسئولش بگو... گفتمش نه ه ه ه... تو برو!!.. بعد فاطی رفت!!....:دی همین..
سر کلاس دی اس پی داریم به جاهایی میرسیم که دیگه نمیفهمم چی به چیه.... بعد این چند تا عروسی ای که در پیش داریم تموم شه دیگه درس میخونم!.... هرجا دنبال کار رفتم همه مسئول فروش میخوان فقط!!!..... منم فعلا بیخیال شدم!... یه جایی هم پیشنهاد کار بهم شد... تو یه شرکت خصوصی!.... ولی حقوقش خیلی کم بود!.... نرفتم!...
۳تا از دوستام تو تکمیل ظرفیت قبول شدن... میان تهران... خوشحالم... تا چشم بچه های علوم تحقیقات در بیاد... اونجا عملا داره به دانشگاه خوستانی ها تبدیل میشه....
یه استادی داریم... هیچی ازش میپرسیم میگه نمیدونم!!... امروز اسمشو تو گوگل زدم.... کلی مقاله علمی داره!!... آدم معروفیه....
اون استاده هم که عاشقش شدم... اونم سرچ کردم!:دی.... عکس جوانی هایش را دیدم.... سیبیل داشته:دی.... یه قیافه ی با نمکی داشته.... تو انگلیس درس خونده!!... کلی اکتشافات و مقاله داره.....
بعد پس فردا من استاد شم دانشجو ها اسممو سرچ کنن میان تو درباره ی الی پلی...:دی.... باید یه فکری کرد... کسی چیزی نیاز نداره من براش کشف کنم؟.... کمکم کنید!!!....
پ ن: لذت بردم از متفرقه نویسی....
گرچه از کوچه ی گلستان که وارد ولیعصر بشی جزترافیک چیزی نصیب آدم نمیشه ولی.... گاهی وقت ها تو ترافیک صحنه های چشم نوازی هست.....
و....
کیفت پایین تصاویر را بر ما ببخشایید....