1. سه روز دیگه کلاس اول حلما تموم میشه :) به تنها چیزی که فکر میکنم اینه که حالا با دوتا بچه که کلا تو خونن چیکار کنم؟
2. هم اتاقی دوران ارشدم بعد از 9 سال دوری یه شب اومد پیشم. به محض اینکه وارد شد گفت الی این دو تا بچه همیشه هستن؟ مث شوهرن؟ کلا هستن و نمیرن؟ گفتم شوهر باز خوبه صبح تا شب میره سر کار نمیبینیش اینا کلا هستن:)))
3. بعد از مدتهای مدید انجام دادن همه کارها به تنهایی دوتا نیروی کمکی گرفتم... خیلی خوبه... از نیروهای کمکی استفاده کنید... نمیدونم چرا این همه سال به هیشکی نمیتونستم اعتماد کنم... خیلی راحت تر شدم و زمانم بیشتره :)
4. یکی از کارهای واجب سال 1403 که تو لیستم بود ورزش کردن و اهمیت به خورد و خوراک و رسیدگی به سبک زندگی سالم و رژیم مناسب و این چیزا بود... دو ماه از سال گذشت و همچنان ورزشو شروع نکردم :(
5. شب که میشه وقت خواب که میشه بچه هام به شدت خوش اخلاق میشن و خودم بشدت بداخلاق. چراشو نمیدونم.
6. از اول اردیبهشت همتا رو مهد ثبت نبردم... هر روز صبح که بیدار میشد شروع میکرد به گریه کردن و بدخلقی و میگفت نمیخوام برم مهدکودک و هر روز استرس و ناراحتی خیلی زیادی رو تحمل میکردم نصف انرژی روزم میرفت... یکی به این دلیل و دلیل دوم هم این بود که هر ماه هزینه زیادی باید پرداخت میکردم و از 30 روز ماه بچم گاها 10 روز میرفت مهد... فکر کردم خودم سختی کار همزمان با بچه رو تحمل کنم حداقلش اینه که هر روزش با گریه شروع نشه بچه و 4/200 در ماه تو کارت خودم بمونه :)))))