درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

مهره ی مار

امروز... تو مغازه نشسته بودم... یه خانمی اومد...  لباسا رو نگاه میکرد... من و یکی از فروشنده ها حرف میزدیم.. اومد نزدیکمون گفت 2تا مهره ی مار دارم!... نمیخری؟..... گفتم خانم من خودم مهره ی مار دارم!!..:دی بعد گفت 18 تومن!!.... بعدش گفت میشه بهتون بدم به جاشون لباس ببرم!... ما خندیدیم... گفتیم نه!!... بعد حالا خانمه هی اصرااااار... گفت از سردشت میام!... رو چونش کمی خالکوبی آبی بود.. موهاشم حنا زده... فرق وسط... با یه چادر مشکی!... بعد هی قسم میخورد میخورد اصله اینا!!.... ما هم شیطنتمون گل کرد!!... گفتیم میشه ببینیمشون!.. اول.. گفت نشونتون نمیدم!.. اگه میخواید بخرید درشون بیارم!... بعد به فروشندمون گفت اون لباسو ببینم!... فروشنده گفتش.. نشونت نمیدم اگه میخوای بخریش نشونت میدم!!... خندید... بعد دیگه... اصرار کردیم نشونمون داد!!...  من تا حالا ندیده بودم!... مهره های مار رو تو یه تیکه پلاستیک گذاشته بود... بعد گذاشته بود تو گوشه ی جلوی روسریش!!... گره داده بود... 2تا چیز سنگ مانند... به اندازه ی یه عدس!... سفید و براق بودن!... گفت اینا مهره ماره... مال یه مارو جفتشه!!.... 2تا چیز خیلی کوچیک سیاه هم بودن!!... گفت اینا هم یه چیزی از کفتاره... اسمشم گفت حالا یادم نیست!... 

 

بعد دیگه... رفت یه لباس انتخاب کرد... اصرار که باید لباسو بهم بدی مهره ی مارو ببری!!...:دی... ما هم کوتاه نیومدیم... قهر کرد و از مغازه رفت بیرون!!...

نظرات 14 + ارسال نظر
محسن شنبه 28 فروردین 1389 ساعت 20:20 http://dez-negar.blogfa.com

WoW !
مهره مار ؟
تا حالا ندیدم!
اینجور که تعریف کردی باید چیز جالبی باشه !
عجیباً غریباً جالبا !

رامک شنبه 28 فروردین 1389 ساعت 20:53 http://letterbox.blogfa.com

یهو دلم خواست از اون مهره ها!

قول شنبه 28 فروردین 1389 ساعت 21:39 http://ghol.blogfa.com/

سید رضا یکشنبه 29 فروردین 1389 ساعت 09:08 http://srsreza.blogfa.com

مهره مار برا چی می خوای.همین جوری خودت پر از مهره ماری.خودت خبر نداری.

عزرازیل! یکشنبه 29 فروردین 1389 ساعت 09:12 http://ezrazil.blogfa.com

سلام انگار همشهری ایم! خوشوقتم!
یه بار حدود16-17 سال پیش که خیلی کوچیک بودم (نمی دونم چطور یادم مونده) مامانم یکی از این مهره ها از یه زن فالگیر اینجوری که گفتی و اومده بود در خونمون خریده بود! اما هر چی بهش اصرار کردم نشونم بده گفت نع! اگه تو ببینیش نمی دونم چی چیش باطل می شه و این حرفا !
اینو که گفتی دوباره باید برم یه کم اصرار کنم ببینم بهم نشونش می ده یا نه البته مطمئنم هنوز دارتش!

بابت کامنتتونم ممنون راستی اون عسکا رو خودم نگرفته بودم به دلیل عدم وجود حوصله برای اتصال موبایل و رم و رم ریدر بازی از خیر گذاشتن عکسای خودم پشیمون شدم!!!

درباره ی الی رو دیدم اما پلی رو نمی دونم چی چیه!!!

مهرداد یکشنبه 29 فروردین 1389 ساعت 11:30 http://www.mehrdad777.blogsky.com

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااام. منبه بلاگت سر میزنم تو هم بیا یه نگاهی بکن.
کارت عالیه.

آرون یکشنبه 29 فروردین 1389 ساعت 12:20

من که اصلا از این جور چیزا خوشم نمیاد!

آرون یکشنبه 29 فروردین 1389 ساعت 12:21

آپ جدید!!!!!!!!!!!!!!

بنده ی خدا یکشنبه 29 فروردین 1389 ساعت 13:35 http://assareh.blogfa.com


سلام
عالی بود
آپم یا موضوع: یه داستانه جالب...
دوست داشتی بیا

محسن یکشنبه 29 فروردین 1389 ساعت 13:53 http://dez-negar.blogfa.com

ممنون سر زدی...
آره . میتونست سرپوشیده باشه.

محسن یکشنبه 29 فروردین 1389 ساعت 15:59 http://dez-negar.blogfa.com

بیا و بعداً‌ نوشت رو بخون....زود زود زود که بعداً‌ نوشت داغ داغه !

احسان یکشنبه 29 فروردین 1389 ساعت 15:59 http://kajopich.blogfa.com

میگم نپرسیدی ازش این مهره ها از کجای مار درمیان؟! سنگ کلیه ای چیزی دارن مارا یعنی؟!‌

وپک یکشنبه 29 فروردین 1389 ساعت 18:19

میگم این عشایر چقد حقه بازن. به هر نحوی میخوان شهریا رو بتیغن. منم از این کاراشون خاطره دارم.
به ظاهرشون نرو. بذاریشون آدمو قورت میدن.
الی جون امروز تو وبلاگت کلی بهم خوش گذشت. برات آرزوی موفقیت میکنم.
خدانگهدار

امین یکشنبه 29 فروردین 1389 ساعت 18:53

مهره مار ؟...

کجاشونه ؟

نمیدونم!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد