وقتی تو یه خونه ای ادم های با سلیقه های متفاوت زندگی کنند..... زمانی که میخوان تلویزیون تماشا کنن... با هم مشکل پیدا میکنن..... نتیجه اش این میشه که... مجبور میشن یه تلویزیون دیگه بخرن... و اگه جمعیت خونه زیاد باشه و دو تلویزیون کفاف پاسخ دهی به سلیقه های همه ی اعضای خانه رو نده.... نتیجه اش این میشه که میرن یه تلویزیون دیگه میخرن.... و نتیجه ی همه ی اینا این میشه که.... درست در زمانی که همه ی اعضای خانواده در منزل هستند و زمانی که باید وقتشونو با هم بگذرونن... هر کسی تو تلویزیون خودش مشغول تماشای برنامه ی مورد علاقه ی خودشه.... و این به نظر من خیلی بده.....
سلام ...



درستش نکردی ...
واقعا خودمم پی بردم به این قضیه ... بدجور فعال شدم ...
فک کنم در همچین مواردی نمیرن واسه هر کدوم یه tv بخرن ... میرن یه موبایل tv دار می خرن .. بی خودی گوشه گوشه ی خونه اشغال نشه ...
آره خب .. زندگی حالت افتضاحی به خودش می گیره ...
.
.
.
هاه ... فردا دیگه امتتحانامون تموم می شن ...!!! خدایا ...!!!
(شکلکی نیست که بتونه حالتمو توصیف کنه ... )
سلام وبلاگ خیلی قشنگی داری لطفا به ما هم سر بزن.منتظرم
کاملا درست میگی!
متاسفانه تکنولوژی اومد که به حل مشکلات ما بپردازه ولی حالا خودش تبدیل شده به یکی از مشکل ساز ترین مسائل ما...قدیما می نشستیم دور هم خاطره و لطیفه و داستان تعریف می کردیم یا حداقل دور هم فیلم می دیدیم.....اما حالا..هرکی تو اطاقش تنهایی ...حتی وقتی به هم می رسیم موبایلمونو در میاریم میگیم بولوتوثتو روشن کن چند تا....

و این همه تفاوت یعنی جدایی بیشتر دل های ما از یکدیگر.خدا به خیر کند عاقبت نسل های بعد از ما را!
پ ن:راستی چرا قدیما این مسائل وجود نداشت؟شاید چون همه یکدل بودن!ها؟!
سلام
تلویزیون هم که نباشه آدما دارن از هم دور میشن
ای بابا، بذار هر کی سرش تو لاک خودش باشه. تو تلویزیون، من کتاب، اون موبایل. بهتره تا تو سر کله ی هم بزنیم. نه؟
گفته بودید فرهاد جعفری یا میثم...
منظورتان را متوجه نشدم؟
من کسیم که نمرات آزمایشگاهم بالاست و جزوه های آزمایشگاهام دست ترم پایینی ها !
ولی وقتی امتحان آز کنترل ، امتحان درس کنترل باشه یه خرده دردسر ساز میشه !
سلام
خوبی؟
اون کنارهم نشستن ها و دردل کردن ها و خندیدن ها و ... داره از بین میره .. دیگه کسی به کسی کاری نداره
هم از هم دور شدیم . یاد گذشته ها که میکنم دلتنگ میشم .. دلتنگ اون همه کنار هم بودن و لذت بردن از زندگی ... نمی دونم تو این گذشته ها چیه که تو هر دوره ای آدمها میگن یادش بخیر .. قدیما همه دور هم جمع می شدیم و بزن و بکوب و شب نشینی ..
قضیه چیه؟
هر چی میکشیم از دست این تکنولوژی و پیشرفت علمه که داره آدمها رو از هم دور میکنه ..
درباره پستت باید بگم که خیلی تاثر برانگیزه ... من دارم تجربش میکنم .. اما این اتفاق برای من از سر تفاوت سلیقه نبود از سر قدیمی شدن تلویزیون بود که من رو چند سالی از درکنار هم بودن و فیلم دیدن دور کرده .. البته نقش کام÷یوتر پررنگتر از تلویزیونه ...
مطالبت رو خوندم .. خیلی خوب می نویسی..
کاش منم میتونستم اینقدر راحت بنویسم.
از اینکه وبلاگت رو حذف نکردی منم خوشحالم ...
درباره داستان نوشتن گفته بودی .. نه تا به حال نشده .. خیلی دوست داشتم می تونستم بنویسم .. اما نمی دونم چرا نمی تونم .. شاید یه روزی شروع کردم به نوشتن .. شاید
موفق باشی
سلام
ممنون که سر زدی.
پرنده گمشده دوستته! لاست برد.
از کامنتت رسیدم به اینجا.
مهم اینه که برنامههای تلویزیون چقدر برای اهل خونه مهم باشن.
تو خونه ما تلویزیون فقط کاربرد تماشای فیلمای دیویدیای بچههای کوچیک رو داره و لا غیر!
هیچم اختلاف سلیقهای نیست :)