ظهر تو اتاقم نشسته بودم حس کردم صدای گریه میاد!!... رفتم میبینم مریمم داره گریه میکنه!!.... بهش میگم چیییی شده مریمی؟.... میگه فلشم گم شده الی!!... بهش میگم خب باشه حالا چرا گریه میکنی!.. بگرد تو وسایلته!... بعد کمکش میکنم کمی وسایلشو اینور اونور میکنیم... مبایلشو برمیداره زنگ میزنه به مامانش با گریه میگه مامی فلشم گم شده!!!!... بعد تلفنو قطع میکنه!... بهش میگم مریم آدمی که فلششو گم میکنه دیگه گریه براش بی فایده اس عزیزم... الان پنجره را باز میکنم از بالا خودتو پرت کن پایین!... نگام میکنه با تعجب!.. گریه اش تموم میشه!... بهش میگم ببین عزیزم... آروم بگرد... تو جامدادیت... کیف هات.. جیب مانتو و شلوارات... همون لحظه دست میکنه تو جیب مانتوش و فلششو میبینه!... خندش میگیره!.. بهش میگم دیوونه!! اول زنگ بزن به مامانت بگو پیداش کردم بعد بیا تو اتاقم میخوام کتکت بزنم بچه جون...
بعد کمی نصیحتش میکنم!..
نسبت به مریم یه احساس مادرانه دارم!.. خیلیییی بچه س و خیلییی دختر خوبیه... من ۱۹ سالم بود انقدر بچه نبودم فک کنم!!!!....
سارا اومد خونه... یه پاکت نون دستش بود... میگم وای سارا میخواستم زنگ بزنم بگم نون بخر... مرسیییی... میگه بله دیگه من نان آور خونه هستم!!!!
.
.
.
امروز کلی با استاد مومو حرف زدم... خیلییی مهربونه... خیلییی کمکم کرد... لاااایک
.
.
.
۵شنبه قراره علی جون امتحان بگیره... امتحان حیثیتیه!!... درس میخوانیییییییییییییییم...
آخی...نازی.....

چرا چرا...بچه بودی.الانم بچه موندی هنوز.
یه نرم افزاریه اسمش یادم نیست...بزار برم نگاه کنم میام میگمت.فلش قفل میکنه دیگه کسی نمتونه بره سر چیزاتون.دیگه گم شد اقلا اطلاعات محفوظه
محسن!!!
مرسی... فک کنم قبلا داشتم برنامه را!!
سلام الی جان
من که هیچی نمی خوانم!
حای منم درس بخوان
امیدوارم امتحانت رو عالی بدی عزیزم
امتحان حیثیتیه!!!
تلاش میکنیییییییم
شرمندم نکن مهندس جان! قلبم ضعیفه من ...بانو جان!
سلام

مامان مهربون
این چه رسمیه همه ادامه مطلب میزارن مگه تو خود صفحه چشه که وقت دیگران رو بگیرم تا دوباره صفحه لود بشه
تنبلوووووووو