امروز نوتاش خیلی مهربون بود... قبل امتحان... من نشسته بودم.... اون بالا سرم ایستاده بود و باهام حرف میزد!.... یه ریز حرف میزدیم... نظرم در موردش از اینرو به اونرو شده!... جدیدا اینجوری ام همش نظرم نسبت به آدما داره عوض میشه... قبلنا اصلا خوشم نمیومد بیاد باهام حرف بزنه!... ازش فراری بودم!... ولی حالا دوست خوبیه.... بعد دیگه هی گفت ترم دیگه چی بگیریم!... بعد هی برنامه ریزی کردیم.... و... از کار و زندگیش برام حرف زد... از دوران کارشناسیش!...
امتحان دیر شروع شد... چند تا دیگه از بچه ها هم بهمون پیوستند و حرف زدیم و حرف زدیم و... امروز دانشگاه خیلی خوب بود... سر امتحان سرم پایین بود علی جون اومد گفت سوالی نداری:دی.... سوالی نداشتم... همه رو بلد بودم.... بعد امتحان هم رفتم پیشش با کنجکاوی گفت چطور دادی:)....
دیشب گلی اومده بود خونه ی من.... خیلی خوشش اومده بود:دی... میگفت آجی چقد خونتون خوبه... آجی منم میخوام دانشجو بشم چه کیفی داره:دی... ظهر بعد امتحانم رفتم خونه... بهش گفتم گلی پاشو بریم پیش مامان اینا... گفت نمیام تو برو من میخوام اینجا بمونم:دی... بچه ها بهش گفتن گلی چیزی میخوری؟... گلی گفت چرا تعارف میکنید خونه ی آجیم مث خونه ی خودمه هر چی بخوام پامیشم میخورم:دی....
تموم شدن امتحانا اتفاق خوشایندیه.... حس خوبی دارم:).....
خسته نباشی. تموم بالاخره
امتحانات الی تموم میشود..لی لی لیییییییییییییی
رد بیسم م م م
مبارکه
سلام یه جور همنوشت روزمره :) چشم
دقیقا... ممنونم
والا خوش به حالت که استادت هواتو داره!!!!!!1
ما بمیریم سر جلسه، یکی نیس آب بده دستمون!
با سلام امیدوارم که نظرت در مورد ما عوض نشه و شوتمون کنی.انشاا... که نمرات امتحانات رضایت بخش بشه.ببخشید.