دیشب تا صبح رو پرزنتیشن سمینار فکر کردم!... کاش دکتر کمی مهربون تر بود... اون وقت مثل سمینار مدلسازی یا شبکه می رفتم روی استیج و با شوخی و خنده و اینا... مطالبمو میگفتم... و همه ی بچه ها خوششون میومد و بعد کلاس میومدن بهم آفرین میگفتن..!!.... حیف که فردا نمیشه از این کارا انجام داد!!... دلم نمیخواد برم اون بالا وایسم و خیلی جدی این اراجیفی که سر هم کردمو از رو بخونم!... احتمالا صدا و دستام بلرزه و نفسم تنگ بشه..!...
از این چیزا که بگذریم...
امروز باید میرفتم پیش علی جون و پاورپوینتمو نشونش میدادم و برای دکتر تاییدیه میگرفتم!... رفتم.. نبود!! رفته سفر!... براش ایمیل زدم... منتظر جوابم!... بعید میدونم ایمیلشو چک کنه!... اگه از علی جون تاییدیه نگیرم فردا دکتر اجازه ی ارائه بهم نمیده!... و تمام زحمت های چند ماهه ام نقش بر آب میشه:(
یکی از همکلاسی ها از دیروز اومده خونمون... که مثلا دوره همی بشینیم کارامونو انجام بدیم و به هم ایده بدیم و به هم کمک کنیم!.... امروز نا امید شد... گفت ناتمام اعلام میکنم!... یکی دیگه از همخونه ای ها نیز... امروز دانشگاه بودیم... یکی دیگه از بچه ها نیز... دیروز با یه نفر دیگه تماس گرفتم... اون نیز...:(...
دیشب:دی... یه ساعت هم داشتم به این فکر میکردم که وقت ارائه چی بپوشم!...:دی...
یعنی من فردا این موقع ارائه کردم؟؟
بعید میدونم:(
سلام
اینجا فقط یه دعا میکنم که ایشا.. هر چه زودتر از دست این دانشگاه و پروژه و علی جون خلاص بشی با موفقیت این فکر کنم یه دعای خوب برا شما
دانشجوها باشه با دوات به روز هستم .
سلام آدرس وبم تغییر کرد ازین به این آدرس بیا و اگه تو لینکاتم ادرسشو از تو لینکات تغییر بده مرسی[لبخند]
سلام الی جان
منم دیروز یعنی 90/4/28 رفتم واسه کرکسیون پروژه وای به شدن سرما خورده بودم هنوزم مریضم اونقدر حالم بد بود که اصلا نفهمیدم استاد چی گفت و من باید چه کنم تا پروژه رو تمام کنم.
ولی باکی نیست بلاخره یک کاری می کنم.برات آرزوی موفقیت دارم.تو اعتماد به نفست عالیه مطمئنم وقت سمینار دادنت بقیه دست و صداشون بلرزه و حیرت زده بشن.
سلام
آپم.....بعد از مدتها...
بیا یه سر بهم بزن
ینی تو امروز 2 ساعت دیگه ارایه داری؟
موفق باشی؟
تموم:دی
احساس می کنم همه ناراحتیتو با یه شکلک به پایان میبری و این خیلی برام امیدوارکنندس
نه بابا کار به شکلک هم نمیکشه:دی