طبقه پایینمون... یه خانواده ی n نفری زندگی میکنن.... نمیدونم چند نفراند ولی هر چی آدم جدید تو ساختمون میبینم میرن تو اون خونه... بعد حالا یه اتفاقی افتاده... سقف حمومشون آب چکه میکنه... خانومه هر روز میاد دره خونمون به ما گیر میده میگه تقصیر شماست... ما هم ارجاعش میدیم به صابخونه:دی... صابخونه میگه از خونه ی ما نیست و ایراد از خودشونه... خلاصه سوژه داریم ما با اینا...
خانمه اولین بار که اومد... گفت پسر کوچیکم یه هفتس حموم نرفته از ترس میگه اگه برم سقف میریزه تو سرم.. تازه یه چیزای خنده داری میگفت که من از گفتن آنها معذورم... فرداش اومد... و دوباره همون حرفای دیروزشو تکرار کرد با این تفاوت که گفت پسر کوچیکم 8 روزه حموم نرفته... دیروز اومد... باز همون حرفا و گفت پسر کوچیکم 10 روزه حموم نرفته:دی... خلاصه روزشمارش بدجوری دقیق کار میکنه....
حالا ما نمیدونیم واقعا پسر بچه اش حموم میره یا شپشه:دی
بعد دیگه کم کم خانم طبقه پایینی و آقای صاحبخونه داره دعواشون میشه...
این وسط ما به هردوشون(هم صابخونه و هم همسایه پایینی) میگیم بله بله حق با شماست:دی.... حالا باید دید کدومشون پیروز میشه و نهایتا این پسر بچه کی میتونه بره حموم کنه و از حالت شپش خارج بشه:دی...
تو برو پا درمیونی کنه این بچه بره حموم
یا دستشو بگیر ببر حموم عمومی!
خب این بچه تلف شد!
راستی از عنوان پستت خوشم یماد
منو یاد اون سریال میندازه که بچه بودیم میدیدم
یادش بخیر
آپارتمان نشینی هم عجب مصائبی داره!!!
آدم ممکنه شیپیش بیگیره!!!!!
من هی نمیخوام اول شم میشم
تلاشت قابل تحسینه
سلام الی جون!
می تونم صاحبخونه و زن همسایه رو در حال بحث و جدل تصور کنم
همین طور اون بجه طفل معصوم که شاهد مادر برای مشکلات ساختمونه!
این زن همسایه داره از شپشای پسرش استفاده ی ابزاری می کنه
:دی
بمیرم واسه این بچه
فکر کنم تنها آرزوش این باشه که از آپارتمان نشینی در بیان
ما هم دعامیکنیم براش هرچه زودتر بتونه بر ترسش غلبه کنه و الا بخواد این جور پیش بره که.....
الان به جا من یکی خودتو بزن!!!!
ینی چی که پستای منو نمیفمی؟
البت من خودم بت حق میدم... گاهی گنگ و نامفهوم می نویسم!
راستش گاهی هزار تا حس مختلف دارم... وختی میخام تو چن جمله بنویسمش نتتیجه ش میشه این که تو فک می کنی آی کیوت پایینه!
البت همیشه هم گنگ نمی نویسم!
اینو از رو این میگم که همیشه 2-3 نفر عمق پست منو می فهمن!
یکیش گاهی مریم خانومه... یکیش گاهی صادق... یکیش گاهی آقا مرتضا...
خوب...
دیگه پشت سر من چی گفتین؟!
نه آفرین نزن!... خب دست من نیست.. کلا آیکیوی من پایینه!... درحد شماها نیس!
پشت سر تو؟... فک کردی من بیکارم بشینم پشت سر تو حرف بزنم؟... ها؟
:دی
یه چیزای دیگه ای هم گفتیم:دی
بعد کجای این پست من نفهمیدنی بود؟! ها؟
آخه دیگه ازین واضح تر؟!
من چی بت بگم دیگه!
بعد بدو یه سر بیا وبلاگ ناز خاتون!
هرچند جات خالی بود ولی تو هم بی نصیب نمون!
http://nazkhatoon.blogfa.com/
چی گفتین نامردااااااا؟!
ها ها
دستم به تو شاید نرسه! ولی به سیمین که میرسه!! p:
وجدانا دیدی دزفو لیا یه طنازی خاصی دارن هر کس دیگه بود به این قشنگی نمی تونست چکه کردن سقف حموم همسایه را تعریف کنه. پی نوشت: اینجا همه به من میگن نزاد پرست
سلام الی جان.احتمالا اون n نفر دیگه پیروز میشن که این کوچیکه نمیتونه بره حمام... هههههههه خیلی باحال بود.راستی چند روزی رفته بودم مشهد جات خالی خیلی خوش گذشت.همتونو دعا کردم.
همسایه ها و شپش چشم سحرآمیز
سلام
همچنان سرشاری از شور و شعور !
بعد ار اینکه وبلاگ دری به باغ پریشانی فیلتر شد با وبلاگ " غزل ؛ عشق است " میزبانتان خواهم بود
درود وبدرود !
میگم تو خبرنگار خوبی میشی ((: