من دعا میکنم خدا همیشه همه ی خانواده ها رو برای شادیها دوره هم جمع کنه...... دیروز و پریروز روزای خوبی بودن... بعد از مدت ها یه عروسی نزدیک داشتیم... فامیلا از تهران اومده بودن و ........ 5 شنبه شب همه دوره هم بودیم و ....... جمعه صبح عاقد اومد و ..... نسیم ما رسما عروس شد..... موقع عقد همه آروم بودن و از صمیم قلبشون واسه خوشبخت شدنش دعا میکردن... وفتی هم بله رو گفت همه میرفتن و بهشون تبریک میگفتن و ......... خیلی لحظه های قشنگی بود... همه اشک تو چشاشون جمع شده بود و .....
.
.
.
عصر و شب هم همه چی عالی بود... خیلی به هممون خوش گذشت...
یه چیزی!... هر کی خدافظی میکرد میگفت مبارکه ایشلا روزی خودت کنا!... و هر کی با بزرگا خدافظی میکرد میگفت مبارکه روزی بچونتون کنا!... یعنی عروسی کردن انقدر خوبه که همه این دعای خیرشونه؟
یه چیز دیگه!... شب که مهمونا رفته بودن... عروس و دومادو وسط نشوندیم... همه دورشون میرقصیدن... عمو به دوماد گفت ببین الان شاد و خوشحالی... میدونی آخرش چی میشه؟... .... خب من این قسمتو نمیتونم تو وبلاگم بنویسم!
امروزم درس نمیخونم! به علت اینکه باید خوب بخوابم تا کمبود خواب این چند روز جبران شه...
سلام.. مبارکه.. من عاشق عروسیم !!... ولی تو این جریانات عروسی فقط دوران نامزدی و شب عروسی رو دوس دارم ! بقیش دیگه گرفتاریه .....