امروز هوا یه کم گرم شده بود.. نه؟
با خواهرم رفتم کلاس رانندگی.... بیکار بودم... تو ماشین نشسته بودم همش از پنجره بیرونو نگاه میکردم... و فکرای مختلف تو کله ام بود!
چیزایی که جلب توجه میکرد:
توله هایی که همه جا سبز شده بود.....
و دختر پسرهایی که لب رودخونه رو به آب کنار هم نشسته بودن....
همین!
سلام. از وبلاگ قشنگ و پرمحتوات خوشم اومد.خوشحال میشم به هم لینک بدیم و باهم همکاری داشته باشیم.
منتظرتم
آفرین چه تشبیه جالبی...
نه دقیقا مثل دیروز بود...
به جای اینکارا میرفتی درس میخوندی...حالا یه بار از زیر امتحان در رفتین همیشه که اینجوری نیست.
هی به خواهرت نمیگفتی درست برون....؟!
چرا اینجا اسمایلی نداره!!آدم نمیتونه درست احساسشو بگه.
اه خیره سرش زمستونه!
صد رحمت به تابستون!!!
چه چیزای جالبی جلب توجه میکننا!
سلام عسیسم
دقت کردی چه بد به ماها دزپیلیا زبون یاد دادن؟؟؟؟
مثلا به <دو شاخه> میگیم پلاک!!!!
اصلا چیزی به اسم پلاک وجود نداره پریز و دوشاخه!
منم ۲ ساله فهمیدم !!
اون توله ها رو بد اومدی..بعضیا نمی دونن توله چیه!
و آن نوعی سبزی است که غذایی ازش می پزند..
باز خوبه به دزفول! لااقل صبح هواش خوبه!
امروز که اومدم اهواز زی مانتوم بلوز آستین بلند پوشیده بودم. وقتی رسیدم داشتم می پختم...
من نمی دونم مردم چطور چکمه و پالتوی زمستونی می پوشن تو اهواز!
سلام
الی عزیزم همه ی خوانندگان بلاگت که دزفولی نیستن یه توضیحی میدادی درمورد اینکه توله یه نوع گیاه نه .....
به روزم