درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

روزمره

این روزها خیلی پرکارم!!!.... دقیقا میگن وقت سر خاروندن ندارم!!!.... داشتم جنس باز میکردم سرم میخارید!!!... دستم بند بود نمیتونستم بخارونمش!!!... دیگه اوج پرکاریو تصور کنید شما!!!.... دیشب تا دیر وقت مغازه بودیم... طوری که نگهبان محل مرتب میومد سلام میکرد و میرفت!!! :دی :دی.... چقدر شب ها تو خیابون اصلی هایی که همیشه شلوغ هستن سکوت داد میزنه!!!!.... خیلی جالبه!!!... هوا هم خوب بود!!.... یه ریز کار کردیم.... خیلی خسته شدیم!!!... 

 

کارمون که تموم شد... 

 

به مغازه نگاه کردم.... کلی جنس باز کرده بودیم.... بعد هی داشتم فکر میکردم که اونی که میاد این جنس ها رو میخره... آیا به این فکر میکنه که برای اینکه این لباس ها تن ملت بره ما چقدر کار و تلاش میکنیم؟؟؟؟ 

 

 

من وقتی در ازای لباسی که به ملت میدم ازشون پول میگیرم.... همیشه به این فکر میکنم که این پولی که الان داره به دست من میرسه از چه راهی دراومده!!!...... 

  

پ ن: وقتی درس میخوندم حرف هام همش از درس بود!! حالا که کار میکنم حرف هام شده احساسم در مورد کارهام!!!!

نظرات 7 + ارسال نظر
reza یکشنبه 9 اسفند 1388 ساعت 10:37 http://khoozestan.blogfa.com

سلام خوش به حالت ما که هوز نتونستیم یه کاری باری بزاریم بازم ای ول به شما

حالا مغازه شما کجاست با اهل منزل مزاحم شیم

داری بازاریابی اینترنتی میکنی ها ! ؟

آرش یکشنبه 9 اسفند 1388 ساعت 14:54 http://www.roshanieshab.blogfa.com/

میگم خسته نباشی...
وقتی فروش رفتن...خستگیت هم در میاد

رامک یکشنبه 9 اسفند 1388 ساعت 18:39 http://letterbox.blogfa.com

پ.ن. این طبیعیه خب!

محسن شیطون یکشنبه 9 اسفند 1388 ساعت 21:17 http://dez-negar.blogfa.com

سلام الی...شبت بخیر.
واقعاً این "وقت سر خاروندن ندارم" رو معنی کردی و به اثبات رسوندی....خسته نباشی.
"چقدر شب ها تو خیابون اصلی هایی که همیشه شلوغ هستن سکوت داد میزنه!!!!.... خیلی جالبه!!!.. "
واقعاً این رو راس میگی. البته من بیشتر ظهر این حالت رو می بینیم...و دوس دارم بشینم وسط خیابون و به این فکر کنم که چند ساعت پیش و چند ساعت دیگه اینجا چه خبر میشه :دی!!!!!!!!!
در موقع فروش میشه به این هم فکر کرد که با این لباسی که این مشتری میخره چه احساسی داره در موردش...اینکه دوسش داره و عاشقشه یا اینکه از روی مجبوری خریده .

پ . ن : همونطور که گفتم اینترنتم مشکل داشت ، امروز ظهر میخواستم با ADSL بیام تو وبلاگت بازم باز نشد...با موبایل اومدم و آپت رو خوندم...ولی به دلیل جاوا بودن محیط نظرات، نشد نظر بزارم...خدا رو شکر الان دیدم که درست شده اینترنت.

مهران بقایی دوشنبه 10 اسفند 1388 ساعت 00:00

این پست رو خوب ننوشتی معلومه خسته بودی ردش کردی ها

سید رضا دوشنبه 10 اسفند 1388 ساعت 08:43 http://srsreza.blogfa.com

سلام.عید نزدیکه و مردم هجوم میارن برای خرید پوشاک.انگار اصلا لباس در منزل ندارند.شما خوش به حالتون میشه.خسته نباشی

یک جهان سومی یکشنبه 16 اسفند 1388 ساعت 14:30 http://www.gerdane.blogsky.com/

دیگه مایه دم عید و کار و کاسبی و پول و برکت و این جور حرفا. ایشالله که چرخ همیشه بچرخه !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد