دختره: 17 ساله... شلوار لوله تفنگی... مانتوکوتاه مشکی... مقنعه مشکی.. کمی آرایش.. ابروهای پیوندی... یه کوله پشتی با زمینه ی سفید و چهار خونه های سبز!!!
داشت میرفت بیرون که... صدای بوق دزدگیر بلند شد... دختره نمیدونست دزدگیر داریم!!!... رفتم کولشو گرفتم کشوندمش تا وسط مغازه... خشمگین نگاش کردم... بهش گفتم کیفتو وا کن... کیفشو وا کرد... 2تا شلوار لی تو کیفش بود!!!...
بابا خشن !!
خسته نباشین
سلام...نمیدونم چی بگم؟
الی.اون دختر ، با این ویژگی هایی که گفتی ، هیچکس بهش شک نمیکرده مطمئناً ، اگه دزدگیر نداشتین...
الی ، حالا که تا اینجا نوشتی ، اگه بعدشم مینوشتی بد نبود....این که بعدش چی شد.
آره یه مدت دور بودم

نیاز به ریکاوری داشتم
سلام...به روزم
عه...چقدر محسن اینجا زیاد شده!!
من محسن هستم از دنیای دوست داشتنی...
اگه من بودم میدادمش تا ببره......بی رحم!!
این کد مال شکلکای تو قسمت نظرات برام میزاری...
دلم خنک شد..

اه من بازم سرما خوردم..
انقد که..نمیتونم الان نظر تایپ کنم..دستام سنگینه..
بابا تو دیگه کی هستی
----
به روزم با " نشانی "[چشمک]
hala che balayi saresh avordi
هیچی!!
گفتیم بترسونیمش.. بهش گفتیم الان زنگ میزنیم ۱۱۰ بیاد ببردت!!
عین خیالم نبود...
بعد فرار کرد!!