دیروز یه بچه ی تقریبا هفت ساله مامانشو گم کرده بود.... با تمام وجود گریه میکرد!.... مامانش که پیدا شد.... اومد ۲تا محکم زد تو کله ی پسرش و چند تا فحش نثار بچه کرد!!!! .... تو خیابون ما... بچه ها خیلی گم میشن...و جالب اینه که همه ی مادرها... وقتی بچه شان را پیدا میکنند... اولین کاری که میکنن اینه که بچه رو میزنن!!!
---------------------------------------------------------------------------------------------------
یه آقایی اومده بود شلوار بخره برای بچه هاش....یه تیکه نخ دستش بود.... سه جاشو گره زده بود... هر گره اندازه ی قد یکی از بچه هاش بود!!!!!....
---------------------------------------------------------------------------------------------------
اطلاعات عمومی:
عرب ها به شلوار میگن لباس!!!
لر ها به آستین کوتاه میگن بال کوتاه!!!
به تی شرت میگن زیرجومه!!!
به تیشرت آستین بلند میگن تاپ!!!
به جوراب شلواری میگن جوراب شورتی!!!
----------------------------------------------------------------------------------------------------
شما هم خسته شدین؟...... از این حرفام؟..... ببخشید دیگه!!!... این ۲روز هم که بگذره جو وبلاگم عوض میشه!!!..... منم خسته شدم از کار کردن!!!... به زودی روز حقوق و عیدی و پاداش و اضافه کاری و این چیزا میرسه!!! :دی :دی :دی.... و خستگی از تنم بیرون میاد!!!
ای ول ...
قسمت اطلاعات عمومی خیلی خوب بود ...
اون مرده هم قضیه ش جالب بود ..
اصلا از این حرکت مامانا خوشم نماد ...
شمالی نیومده تو مغازتون؟؟
اگه بیاد ثانیه ای 40 کلمه میگه
راستی،
عیدت هم مبارک
خسته نباشی
حقوق... خوش به حالت.. فروشگاهتون کجاست بیام لباس بخرم برا سید مسیح؟
آره خسته شدیم..
حالا مثلا باید میگفتیم نه نه نههههههههههههه بنویس تو رو خدا..؟؟؟
خو میگیم؛
نه نه نههههههههههه بنویس تو رو خدا
آقا منم پول میخاام..
همه ی ماه یه طرف !
آخرای ماه و کسب درآمد یه طرف !
ها اطلاعات عمومیش خیلی خوب بود...
منم بگم: برازجونیا به بیرون میگن صحرا به مواد شوینده هم کلن میگن صابون
تازه اینا که چیزی نیست....یه بار یه ماشینی یواش زد به یه بچه ای بعد بچه هیچ طوریش نشد خورد ززمین بلند شد گریه کرد دووید تو بغل مامانش بعد تا رسید به مامانش ,مادره زدش...
فکر کنم دلیلش دوست اشتن زیاد باشه...
سلام...
ابتکار اون آقاهه ( همونی که گره زده ) جالب بوده...
اطلاعات عمومی هم واقعاً برا اوّلین بار بود میشنیدم ( فکر کردم لری خودمو قوی کردم ، انگار هنوز خیلی جا دارم !!!!!! )
یادش بخیر .... وقتی تو مغازه کار می کردم و حقوق میگرفتم .... خستگی رو از تن آدم بیرون میاره !
پ . ن : ساعت 3:49 دقیقه ی نصف شب ! {با خودمم} : آخه بشر ، الان موقع تو نت اومدن و کامت گاشته ؟؟؟ اصلاً تو حالت خوبه ؟ نه فکر نکنم ! جالبه که هفت صبح هم پا میشی !