درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

بازی وبلاگی!!!

 من که همیش پایه ی بازی هستم دیگه.... الانم به بازی دعوت شدم..... آرزوم هاو تو سال ۸۹؟؟؟ 

 

بعد قراره آخر سال آرزوهامو با چیزهایی که به دست آوردم مقایسه کنم!!!... 

 

 

 

تو سال ۸۹؟ 

 

 

 آرزوم اینه که تهران ارشد مهندسی پزشکی قبول شم... آرزوم اینه که دوستامم تهران قبول شن... دوست دارم با دوستام خونه بگیرم... دوست دارم... دانشگاه تهران.. اونجوری باشه که دلم میخواد... دوست دارم هم کلاسی های خوبی داشته باشم... پسر های خوشتیپ و دخترای مهربون و با معرفت... دوست دارم... تا ۲روز تعطیلی شه... بیام دزفول... دوست دارم... ماشینمو با خودم ببرم تهران.... دوست دارم.. با ماشین برم و برگردم... تو جاده گاز بدم.... حالا اگه حلقه ای تو دستم باشه و یه ادم مهربون کنارم باشه که...... اینم میتونه آرزو باشه؟.... 

 

  

 

 

دیگه؟.... دوست دارم شغل مناسبی پیدا کنم!... ترجیحا یه کار خصوصی و غیر دولتی.. و ترجیحا کاری که رئیسم خودم باشم و رئیس نداشه باشم!!!.... دوست دارم هم کار کنم.. هم درس بخونم.... دوست دارم شب ها از شدت خستگی خوابم ببره... فرصت نداشته باشم که به این فکر کنم که دلم برای مامان و بابا و خواهرام تنگ شده...  

 

 

همه ی اینا برمیگرده به دانشگاه قبول شدن....  

 

دوست دارم آب عدس درست کنم با پیک موتوری بفرستم دره خونه ی اونهایی که آب عدس دوست دارن...

  

 

 

 

ولی... با همه ی اینها... 

 

که داند که فردا چه پیش آیدش.......  

 

------------------------------------------------ 

 

اسفند ۸۹: 

 

دارم از دانشگاه برمیگردم خونه... به این فکر میکنم که چقدرگرسنمه!.. حالا چی بخورم!... زنگ میزنم به مامان... مبگم مامان نهار چی دارین؟.... مامان سرش شلوغه!!... الکی یه چیزی میگه که من دوست ندارم که غصه نخورم!! میگه سرم شلوغه!... بعدا زنگ میزنم بهت! 

 

کمی بعد... بابا زنگ میزنه... میگه کی میای؟... مغازه شلوغیم نمیای کمکمون؟.... میگم بابا کلاس دارم!... نمیام تا روز آخر!!!

بعد دیگه؟؟ درس میخونیم و کار میکنیم تو سال 89

همین فعلا!!

  

نظرات 10 + ارسال نظر
محسن پنج‌شنبه 5 فروردین 1389 ساعت 17:32 http://dez-negar.blogfa.com

سلام.
من :
بعد از امتحانات پایان ترم ( تیرماه )‌ میشینم بکوب مبخونم واسه دولتی....
7 مرداد ماه کنکور دولتی رو میدم....قبول میشم جایی که خودم دوس ندارم وانجا درس بخونم....ولی میرم...
بعد از کنکور میرم مسافرت...با دوستان ، شهد...جای شما خالی...
دانشگاه من نیمسال دوم شروع میشه....تا اون موقع حال میکنم و همش استرس اینو دارم که چطوره دانشگاه رفتن تو یه شهر دیگه...
بهمن ماه آماده میشم واسه دانشگاه...میرم به اون شهر . با بغضی در گلو
آخه..آخه من تا حالا از خونوادم دور نشدم .... حالا باید برم یه شهر دیگه 2 سال درس بخونم....ولی خب خوبه.....بعدش مهندس میشم بر میگردم...
تو دانشگاه اوّلش شدیداً احساس غربت می کنم و دلتنگی...
اسفند 89 : دارم آماده میشم که پس فردا بر گردم دزفول.... و همش به این فکر می کنم که چقدر بده موقعی که میخوام بعد از تعطیلات عید دوباره برگردم دانشگاه...بعد به خودم میگم...بی خیال باش( یعنی خودتو بی خیال بگیر ) ...امروز رو بچسب...
انشاءا... ، الهی آمین .
پ . ن : ممنونم از این بازی خوبی که شروع کردی. هم از تو ، هم از دختر اردیبهشتی که این پیشنهاد رو بهت داد .
پ . ن 2 : اوّلی هستم ، خودم میدونم....
پ . ن 3 : این چیزیه که من دوست دارم...ولی ممکنه یه جور دیگه بشه که اونم میام سر فرصت ( شاید امشب ) مینویسم.

رامک پنج‌شنبه 5 فروردین 1389 ساعت 18:30 http://letterbox.blogfa.com

آرزوهایت محقق! اما خنومی به دانشگاه تهران دل نبند. من دوستش دارم اما زیاد که انتظار ازش داشته باشی سرخورده میشی

سید رضا پنج‌شنبه 5 فروردین 1389 ساعت 20:05 http://srsreza.blogfa.com

سلام.ممنون که سر زدی.آرزوهای جالبی داری.امیدوارم بهشون برسی.

پوپک پنج‌شنبه 5 فروردین 1389 ساعت 23:21

امید وارم تمام آرزوهات تحقق پیداکنه
آپم و منتظر حضورت..
فدات

دختراردیبهشتی جمعه 6 فروردین 1389 ساعت 00:41

آآآآ نگفتم آرزوهاتو بگو..اونجوری که ..
گفتم خودتو تو آخره 89 بنویس..که چی شدی..
الی هی فک کردم آیا بنویسم تو عروسی کردی؟؟؟
گفتم بپرسم ازت..عروسی میکنی؟؟؟
آره جونه عمت..

آرون جمعه 6 فروردین 1389 ساعت 01:06

سلام
امیدوارم به آرزوهات برسی...
--------------------------------------
پست جدید داشتم ها...

محسن شیطون جمعه 6 فروردین 1389 ساعت 12:41 http://dez-negar.blogfa.com

سلام.
گفتم یه جور دیگشو هم می نویسم که ممکنه اتفاق بیفته...
امتحانامو میدم...کنکور قبول نمیشم....مسافرت هم نمیرم...آذر ماه کنکور آزاد میدم بازم هیچ جا قبول نمیشم...دفترچه خدمت میگیرم میرم سربازی...از بهمن ماه خدمتم شروع میشه...عید رو تو آموزشی هستم...ولی با پارتی که دارم آموزشی میفتم یا اهواز یا باکری...بعد آموزشی سربازی من میفته دزفول...ولی...اگه با مهندسی میرفتم سربازی شاید بهتر بود...
هر چی خدا بخواد...منم راضیم...

همش درس,کار ..کار ,درس.....

امین شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 00:26

من آب عدس دوس ندارم هاااا !!...

میخوای آدرس خونمون رو بدم ؟...

اتفاقاً تهران هم میشینم !

محسن شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 10:47 http://dez-negar.blogfa.com

سلام...
به روزم با "بدون شرح..."

پ . ن : میدونم بازم سر می زنی ولی کامنت نمیذاری...اشکال نداره...سر بزن و عکس رو ببین فقط...همین که بدونم عکس رو دیدی کافیه.
راستیییی امیدوارم به تمام آرزوهات برسی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد