درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

سالاد الویه

چند شب پیش مهمان داشتیم!... مادرمان علاوه بر چند نوع غذایی که پخته بود سالاد الویه نیز اماده کرده بود.. به مقدار زیاد!... شب شد... مهمانها امدند... ولی... تعداد اندکی از انها سالاد الویه میل کردند... و هنگامی که سفره را جمع میکردیم... و سالاد الویه را در ظرف میریختیم... پسر عمه ی بابایمان گفت مثله اینکه سالاد الویه اضافه شده است نه کم!!!... همان شب... قرار گذاشتیم برای صبحانه به سردشت برویم.... و همه گفتند.. شما سالاد الویه تان را بیاورید... فردا بعد از صبحانه میخوریمش!.... و ما سالاد الویه را بردیم و ... خوردیم و بسیار چسبید ولی باز هم... تمام نشد!... و باز هم همه گفتند چرا این غذا تمام نمیشود!..... ان روز.. به خانه برگشتیم... مادر به تعداد فروشنده ها ساندویچ درست کرد و گفت اینها را به فروشگاه ببر و ... به فروشنده ها بده!.... فورا خود را به فروشگاه رساندیم و به فروشندها پیش غذا دادیم!... که با یک ته بندی به خانه هایشان بروند.... ولی.. باز هم!... سالاد الویه تمام نشد!.... 

 

دیروز صبح... چند تن از اقوام... برای گردش میخواستند به سردشت و لالی بروند.. و ما بس که خسته بودیم... همراهشان نرفتیم... عصر در خانه نشسته بودیم.... تلفن زنگ خورد!... عمه بود!... گفت ما از سردشت برگشته ایم و مستقیما رفته ایم گلخانه!... برای شام اینجا میمانیم... بقیه ی سالاد الویه را بیاورید تا ترتیبش را بدهیم.... ولی ما دیدیم نه!... عده زیاد است و احتمالا سالاد الویه کم!!!.... با یک سبد پر از گوجه و ۵۰ تخم مرغ رفتیم گلخانه!..... املتی ساختیم... بسیار دلپذیر.... جای شما خالی بود.... چون اگر شما بودیم شاید الویه میخوردید و تمام میشد!... ولی همچنان ما در یخچال الویه داریم......

نظرات 8 + ارسال نظر
مرهان سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 11:36

فقط میتونم بگم چقدر الویه!!!!!!
این لحن رو عوض کن پلیززززز!!!!

یه پسرخوب سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 12:30

واقعا با حال نوشتی

کلی خندیدیم

بنده ی خدا سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 12:36

مرسی
ساله نوی تو هم مبارک

سید رضا سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 12:42 http://srsreza.blogfa.com

سالاد الویه با برکتی بوده است .برکت مدام سر سفرتان باشد .

امین سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 18:49

خوبه که هر موقع به این وبلاگ سر میزنیم کلی مطلب جدید داره....

کوچیک بودم همیشه برام سوال بود که چرا میگن انواع ساندویچ سرد و گرم.. ساندیچم مگه سرد و گرم داره... بعدا متوجه شدم !!

من با بندری اون ساندویچی که نزدیک بهشت علی هست... دور اون فلکه... طرفای تربیت معلم.. با اونا حال میکنم هااااا.... دانشگاه که بودیم ظهر همش اونجا بودیم...... از دانشگاه میومدیم اونجا...

آرون سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 19:18

من اگه بودم همشو برات می خوردم...من الویه میخوام!!!!!!!!!!!!!!!11

مهران بقایی سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 21:53

آهان داری راه می افتی باری کلا این از آن پستهای حرفه ای بود اما غرره نشی ها

محسن از دنیای دوست داشتنی سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 22:47 http://mohsenbak.persianblog.ir/

حتما همه رژیم داشتن کم خوردن...
کاشکی املت درست نکرده بودین این الویتون تموم شده بود...حالا دیگه هی میمونه دیگه نمیشه خوردش باید بریزین دور...
الویه درسته یا علویه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد