دیشب داشتم یه مطلب در مورد ریه مصنوعی میخوندم...اولش توضیحاتی در مورد عملکرد ریه و کل دستگاه تنفسی داشت و اناتومی و این چیزا... وقتی میخوندمش.. به تنفسی که میکردم فکر میکردم... به اینکه الان هوایی که داره وارد بدنم میشه تو کدوم قسمت از دستگاه تنفسیه!... و داره چه بلایی سرش میاد و چه عضله ها و عضو هایی درگیرن که اکسیژن این هوا رو بگیرند... از اول تا اخر اون مبحثی که خوندم... تنگی نفس داشتم!!.... احساس خفگی بهم دست داده بود!!... باورم نمیشد تو کسری از ثانیه این همه کار با هم داره انجام میشه!!... عملکرد مغز و عضله هام.. کمی دیلی(تاخیر) پیدا کرده بود!!!
خیلی خیلی جالبه که ما داریم بی اختیار نفس میکشیم!!.....
بعد چیز دیگه ای که هست... اینه که... من تا حالا فکر میکردم...حالا نمیگم که نخندین بهم ولی... تازه فهمیدم که... ضربان قلب تو هر دقیقه.. تو حالت عادی 72 تاس... ولی تعداد تنفس تو حالت عادی تو دقیقه بین 25 تا 30 باره!!...
آره والا!!
چی بگم دیگه؟
اسم وبلاگت خیلی باحاله
موفق باشی
سلام الی...در مورد این قضیه تنفس که گفتی.
من یه جا در مورد قلب مطلب میخوندم...بعد با خودم فکر کردم که اگه قلب ما هم مثل بقیه اعضای بدنمون از کار زیاد خسته بشه...اونوقت چی میشه ؟
.
.
.
.
.
پ . ن : این بدن ما...یکی از آشکار ترین نشانه های قدرت خداست...واقعاً چه سیستم های پیشرفته ای تو بدن ما هست...خدایا شکرت...
ببین قلب خسته نمیشه مگر اینکه خودت خستش کنی....
سلام امیدوارم که حالتون خوبه خوب باشه. اگه یه وقتی خواستید برای وبتون عکسی روی اینترنت منتشر کنید آپلود سنتر ما با بالاترین سرعت لود عکس و امنیت بالا و امکانات ویژه ی دیگه منتظر میزبانی دائمی عکسهای شماست. حتما به سایت ما سر بزنید
زدی تو خط علمی...
دیشب اینترنت ناز نازی من وصل شد و با کامپیوتر به وبلاگ روز های پنبه ایه دختر اردیبهشتی رفتم...و اون پست های ورق بازی رو خوندم...واقعاً میتونم احساس کنم چه لذتی داره نگاه کردن به اون ورق ها و به یاد آوردن خاطرات دانشجویی...
ما مثل شما نوشته ها مونو تو کلاس واسه هم نمی نویسیم ،بلکه بلند بلند صحبت میکنیم سر کلاس ! و (درست مثل امروز ) استاد بهمون میگه ، آقایون عزیز . که اون آخر کلاس پیش هم نشستین...بد نیست کمی هم به درس توجه کنین ! و ما ضایع میشیم ( البته می شدیم الان دیگه نمیشیم ،چون شناخته شده ایم بین بچه ها ! ) .
ولی... ترم اوّل ، آخر جزوه یه درس نوشتم "به امید..."
و دوستم که جزوه رو برده بود از روش بنویسه ، جلوی "به امید..." نوشته بود : " قبولی همه بچه ها " .. یادمه وقتی درس میخوندم و به اونجا رسیدم...خیلی حال کردم! چه برسه به شما که واسه هم مینوشتین و با هم دیگه صحبت میکردین...الان حتماً وقتی اونا رو میخونین ، حال میکنین با خاطرات اون دوران . نه ؟
باور کن ورق بازی 2 رو که خوندم ... فهم خنده شدم !!!!!!!!!!!!!!!!
جالب بود...
یه پیشنهاد هم دارم...البته اگه دوس داشتین و امکانش بود . میشه یه عکس از این کاغذ ها بزارین تو وبتون.....حالا یا الی یا دختر اردیبهشتی...یا 2 تا تون !...فکر کنم جالب باشه!
قلب چیز عجیبیه ولی عجیب تر و جالب تر از اون روحه به نظر من...
سلام
خوبی؟
ممنونم که لطف کردی و اومدی نظر دادی
راستش من این تاییدی رو برای بعضی از دوستان که میان یه چیز خصوصی مینویسن یادشون میره تیک خصوصی رو بزنن گذاشتم البته بعضی ها هم میان نظر تبلیغاتی میزارن من اونا رو تایید نمیکنم و مهمترین دلیلش اینه که بعضی ها میان توهین میکنن....
اما نظرات تکراری رو باید بگکردی و قابل دونستی اومدی نظر دادیم که اون دوست عزیزی که میاد و چند نظر میزاره این بوده که میخواست لطف کنه یا محبت خودش رو این شکلی نشون بده برا همین من اون ها رو پاک نمیکنم
در مورد پست نظر دادی ممنونم که لطف
خنده داریش کجاش بود؟؟؟؟

حالا..اینا هیچی..یه چیزی که من خیلی اندر کفش میمونم MRI ئه!!!
اونوقت جالبیش اینه که اصله قضیش قوانینیه که تو جهان وجود داره و آدم کشفشون میکنه فقد!
یعنی ببین خدا فکره کجاهاشو کرده!!!!
تو که گفتی اون کتابتو نمیخای!!!نمیخاستی ادامشمو بخونی؟؟؟
ولی کتابه خوبیه..به درد میخوره.مخصوصا به درده من!!!
شاید بخرمش..
شایدم ماله تو رو بدزدم دیگه بت ندم..
تا ببینم..
ها یه چیی بت بگم نخندی!......
ما یه اهنربای خیلی خیلی قوی داریم.... من میگیرمش... نزدیک انگشتم.. بعد فک میکنم.. الان... اگه دستگاهی بود تصویر برداری کنیم.................
بعد میگم یه چیزی!!.. بیا یه ام آر آی کوچیکتر بسازیم!!.. ایده اش تازه به ذهنم رسیده!!
باشه برای پروژه ی ارشد!!!
جوابیه محسن(دزنگار)
چه جمله ی فلسفی عمیقی..
این کاغذایی که پیشه منه توش اسمایلی داره کلی خط خطی..خودکارای رنگ رنگی..نوشته های افقیو عمودی از تو هم رد شده..کجو کوله..و خیلی نوشته هایی که ...باید سانسور شه..البته چون شخصیه..پس من نمیتونم تو ملاء عام بذارمشون!
یه وقتایی برگه میرف سر کلاس میومد تهه کلاس..با پسته چاپار..
چه زندگی..
فک میکنم ما همیشه تو حسرته گذشته و رویای آینده ایم!!!
ولی همین حالی که توش هستیم هم یه روز رویای گذشته مون بوده و یه روز حسرته آیندمون میشه!!!
آقای دزنگار میخواسته تو وبت نظر بده... امروز وبلاگاتون باز نمیشد نه تو نه دنیای دوست داشتنی!!
سلام دیشب که براتون فرستادن بودم ماله صفحه اول وبلاگ بود و حجم بالایی داشت.
این فریم از نظر حجم قابل مقایسه با اون نیست.
فریم پایین رو ، در هر سایزی می تونید تویه هر قسمت از وبلاگتون قرار بدید:
کد :
<iframe
name="ID/Name"
src="http://medicblog.ir/page/blog.aspx/"
width="100%"
height="100%"
scrolling="YES"
frameborder="1">
</iframe>
نه نشد!
این کد هم مشکل داره!!
تو وبلاگ نمیاد!