بعد از کنکور سراسری... هیشکی دیگه درس نخونده!... دیروز... به دوستام پیامک دادم... بهشون گفتم آفرین؟... دیگه درس نخونید!... الان شماها همتون قبول میشید... بعد من قبول نمیشم... بعد حسودیم میشه!... همشون گفتم نه بابا ما هم درس نمیخونیم!... انگیزه همش خوابه!.... فاطی ای دی اس ال گرفته میگه همش اینترنتم!... نوشین امروز میخاد بره امتحان رانندگی بده.... بقیه هم همه گفتن باور کن ما درس نمیخونیم.. و من باور میکنم... چون همه خسته شدن دیگه!!!... بیشتر از همه خودم...
.
.
.
.
.
دیروز... عمو میگفت در شریعتی یه مغازه ی بزرگ را میخواهند کرایه بدهند!... 20 تومن پول پیش میخواهد و ماهی یک میلیون و هشتصد هزار تومن کرایه!.... و من گفتمش آفرین؟... بیا بگیریمش!... ولی گفت الان موقعیتش را نداریم!.. ولی من دلم میخواهدش!.... اگر میگرفتندش.... مغازه ای میزدیم بی نظیر در شهر...
داره نم نم بارون میاد....
1شنبه...
اکشالی نناله ... یه کم دیگه مونده ... تلاش خودتو بکن!!! راستی ... بعد از کنکور واسه چی باید درس خوند اصولا؟
آخه یکی نیست بهم بگه تو که نمیدونی کنکور کی برگذار میشه، چرا نظر بیخودی میدی؟!
منظورم بعد از کنکور سراسری بود..... الان چند روز مونده به کنکور آزادیم....
سلام
قشنگ می نویسی
هر حرفی که از دل نوشته شده باشه قشنگه
نمی خوام فکر کنی همش دارم ایراد میگیرم بخدا اینطور نیست، ولی فکر کنم خیلی درگیر روزمرگی شدی.
با آفرین اینکارو بکن، آفرین اون کارو نکن، با یه آرزوی مسخره که دلت میخواد گرونترین مغازه شریعتی رو داشته باشی!! در حالیکه توی همین شهری که زندگی می کنی پول پیش مغازه ای که دوست داری عموجونت بگیره و تو پزشو بدی می تونه صدها دختر فقیر رو روونه دانشگاه و خونه بخت کنه. اونا به آرزوهایی خیلی کوچیکتر و کم خرج تر از تو راضین(!) ولی چشم که می چرخونن به جز بدبختی و بی پولی پدر چیزی نمی بینن. کاشکی درد اونان هم مث تو فقط این بود که ارشد قبول شن، هر جند که پول خریدن دفترچه آزاد هم واسشون یه رویاس...
الی جان از حرفم رنجیده خاطر نشو، بخدا دلم داره میترکه از اینهمه تضاد و پارادوکس اجتماعی...
توی این شهر پول دست کیاس؟ دارن باهاش چیکار میکنن؟ همون خانمی که چند وقت پیش اومده بود تو مغازه تون و می خواست با عوض کردن دو تا مهره مار واسه خودش یا بچه ش لباس بخره و شما دکش کردین بدون هیچ کمکی، آیا هیچ تلنگری بهت وارد نکرد که این چطوری داره زندگی می کنه و تو چطوری؟ یه کم اندیشه کن دوست من، خواهش می کنم، خواهش میکنم...
من نمیدونم پولای تو شهر دست کیه.... اگه دست من بود که... اون مغازه رو حتما میگرفتم!!
اون خانمی که مهره ی مار داشت؟.... اون با دروغ زندگی میکنه و خرجشو در میاره.. ولی من زحمت میکشم و کار میکنم....
من اندیشه میکنم....
چشم...
از حرفای شما هم به هیچ وجه دلخور نیستم.... به هر حال این نظر توئه...
پارادوکس اجتماعی؟...
ببین همه مشکلات خودشونو دارن.. .. من میتونم چندین صفحه در مورد مشکلاتم بنویسم.. تا اشک همه در بیاد... ولی... خوب ظاهرا من هیچ مشکلی ندارم احتمالا.... یه دختر... در رفاه کامل... ا شرایط ویژه.. بزرگ شده در پر قو... و دست به سیاه و سفید هم نزدم احتمالا.... نمیدوم کار کردن و زحمت کشیدن یعنی چی و ..... که البته اینطور نیست!!!!!....
من با پتک مخالفم.

ربطی نداره.
به هرحال همیشه یه سری آدم فقیر و ندار میمونه.
این دلیل نمیشه که بقیه ادمایی که ازونا بیشتر دارن بخاطر همدردی با اونا زندگیو به خودشون حروم کنن.
هرآدمی تا جایی که میتونه به کسی که مستحقش باشه باید کمک کنه ولی زندگیه خودشم باید بکنه.با رویاها و آرزوهاش.
یکی از دوستام یه چیز خوبی تو وبلاگش نوشته بود.نوشته بود اون آدم فقیری که نون شب نداره فک میکنه ما که دستمون به دهنمون میرسه هیچ غمی نداریم.در مقابل اون حق نداریم بگیم آقا ما این مشکلو داریم یا اونو..
ولی ربطی نداره.هرکسی تو زندگیش با هر وضعی که هست ل حظات شادی و غم داره.شاید غم من به نظر اون مسخره بیاد ولی برای من یک غمه!
حالا که این بحث پیش اومد من میخام یه چیز دیگه هم بگم.بعضیا فک میکنن عدالت اجتماعی یعنی اینکه از پولدارا بگیری بدی فقیرا!!!این میشه عدالته رابین هودی.
در حالیکه امام علی (ع) که اینهمه دم از حکومتش میزنن،به فقیر وغنی مساوی میداد.
مثلا فک کن یکی معتاده شیره ای،بیکار و آویزون و مفت خور.بعد یکی همه عمرش زحمت کشیده و کار کرده و حالا مالی داره.بیان ازش پول بگیرن بدن به اون معتاده.که چیه فقیره و این پولداره و عدالت نیس این اینهمه داشته باشه و اون هیچی!!!!!!
من آدمای فوق العاده فقیر و بیچاره زیاد دیدم.ولی وقتی تو احوالاتشون دقت کنی میبینی که بیش از 90% بلایی که سر کسی میاد علتش خودشه!
بنظر منم آخرین چیزی که میتونه به آدم تلنگر وارد کنه یه زن با دو تا مهره ی ماره!!!
من هیچوقت نیاز مالی نداشتم.ولی خیلی وقتا رفتم کار کردم،برای یه شرکته فسقلی یه خدمات کامپیوتری..کاری که شاید فوق العاده بی ارزش بوده..حتا تایپ کردن..با یه پوله خیلی کم.که شاید همون روز یه جا خرجش کردم هله هوله خریدمش!!!
اونوقت یه آدمایی رو میشناسم که فقیرن.درس نخوندن،الانم چند بچن تو خونه همه فقط نون خور!
نمیرن کار کنن!!!این کار ضایعه..اون پولش کمه..اون زحمتش زیاده..فلان فلان فلان..
دلیل نمیشه اگه من روزی بخاطر تلاشم به جایی رسیدم در آرزوهامو تخته کنم بخاطر اینکه اونا هنوز همه تو خونه نشستنو فقیرو بیچارن..
بابا تاجر...اول درس بعد کار.موفق می شوی ...
سلام
خوشحال میشم اگه من رو هم به لیست دوستان اضافه کنی
من هم تو رو لینک میکنم
واقعا بارون بود؟ پس چرا من نفهمیدم؟
آخ که چه خوبه خوووووووووووووووووونه!!!!!!!!!!!!!
جوابتو توی وبلاگم می دم الی خانم.همینطور جواب دختر اردیبهشتی ( اردی جهنمی بهتر نیست؟!!)
سلام

آفرین بر شما جوابتون درست بود
واز اینکه نظر دادین بسیار خوشحال شدم
آره بابا بی خیال درس و کنکور حتی استخدام و ازدواج
فعلا باید صفا کرد
هیچی ارزش یک لحظه شاد بودن را ندارد