میرم تو اتاقش... میبینم تختش خالیه.... میرم تو اتاقم.... تا وارد میشم ملافه رو میکشه رو خودش..... میبینم یه پتو پهن کرده رو زمین و روش خوابیده.... خندم میگیره.... میگم بد نگذره.... راحت باش... لازم نیست اجازه بگیری.... بی صدا میخنده.... زیر ملافه تکون میخوره.... میخندم.... میگم ببینمت؟.... بی صدا میخنده و بازم ملافه تکون میخوره... خودشو جمع و جور میکنه.... سعی میکنه وانمود کنه خوابه.... میگم ملافه رو بزن کنار میخوام ببینمت... هیچی نمیگه... آروم میرم جلو.... ملافه رو کنار میزنم... چشماش بستس و نیشش تا بنا گوش باز!.... همچنان چشماشو محکم بسته.... میگه برات نامه اومده رو تختته.... ملافه رو میکشم روش... میرم نامشو برمیدارم... نوشته اجی جان.. با اجازه من امشب در اتاقت میخوابم.... لطفا جواب نامه ام را بده.... بعد امضا کرده.... نوشته تو آسمون نوشته اجی... فرشته!!!... بلند میگم باشه ولی فقط امشب هاااااا... پر رو نشی.... ملافه رو میزنه کنار.... نگام میکنه میخنده.... میگه چشم!
میرم براش چند خطی جواب نامه رو مینویسم.... از اتاق میرم بیرون... وقتی برمیگردم عمیق و راحت خوابیده!!..... میبوسمش... پتوشو میکشم روش.... صبح بیدار میشم.... میبینم امضا کرده نوشته خوانده شد!!!....
به این می گن یه آبجی گل و دوست داشتنی
بابا به خواهر منم یاد بده خوب
سلام ... آپم ...
آفرین به این آجی مهربون...کاملاً درک میکنم که چه آرامشی داشته وقتی پیش خواهرش خوابیده.
داداشم که کوچیک بود ؛ بعضی وقتا میومد پیشم میخوابید . ولی نه رو زمین ، رو تختم میخوابید !!! اونم بدون نامه و اینجور چیزا !
البته خودمم کوچیک که بودم
یادش بخیر...
چه گلیه بانمکی..

نامه هاشو وردار یادگاری..
akheyyyyy!che ajiiii goliiiii!
dadashetam che bamazas!
man omran bezaram dashim biad tu otagham
na shokhi kardam!
بسم الله


سلام
منو از کجا پیدا کردی ؟
از توی لپ لپ ؟
ساده و صمیمی بود ...
انگار هم شهری هستیم !
صادق دی رو میشناسی ؟
موفق باشی
آسمون دلت سرخ ...
صادق؟
کم و بیش؟
گه گاه وبلاگشو میخونم
روان بود
من این پستا که میخونم حسودیم میشه...
خوش به حالت
اگه من برادر یا خواهر داشتم اتاق که هیچی
جونم رو واسش میدادم
سلام.خواهر ندارم ولی حتما داشتنش حس خوبی به آدم می ده.خدا حفظتون کنه...کاش منم داشتم.
سلام

بدون اغراق بگم : این پست از قشنگ ترین و با احساس ترین پست هایی بود که در چند وقت اخیر خوندم !
قدر این لحظاتو بدون.
............................................
می بینم که توی نظرات از من هم حرفی به میون اومده !!!
جالب بود............
خیلی بامزه بود... کلی خندیدم
سلام ...
اخی .... یاد خودمو خواهرم افتادم ..
.
.
.
.
.
جواب کامنتت :
نمی تونم ....
che harkate jalebi....!