وقتی شیرینی ها را که میدید قند در دلش آب میشد... خیلی وقت بود در انتظار این لحظه بود... خیلی وقت بود که هر موقع نا امید میشد... هر موقع خسته میشد.. رو تختش دراز میکشید و خودش را تو حالتی تصور میکرد که تو شیرینی فروشی در حال انتخاب شیرینیه!... به این فکر میکرد که چی بخره بهتره!... مامان نارگیلی دوس داره!.... داداش نون خامه ای!.... دختر داداش رولت دوس داره... زنداداش که شیرینی نمیخوره و همیشه تو رژیمه ولی این شیرینی به نظرش خوردن داره.... بابا که بخاطر قندش شیرینی نمیخوره!..
به اون روزها فکر میکرد و .... از ته دل میخندید....
.
.
.
.
شاید فردا شب یه نفر تو این حالت باشه.... و در حال انتخاب شیرینی بخاطر قبولیش!...
قطعا اون یه نفر من نیستم.... ولی هر کسی هست قبولیش مبارکش باشه!... از ته دل بهش حسودی میکنم!... تو اون چند ثانیه ای که طول میکشه تا از پشت سیستم خودشو کنار عزیزانش برسونه و خبر قبولیشو بهشون بده خوشحالیش وصف ناشدنیه....
هیییی روزگاااااااااار!!
------------------------------------------------------
تو اتاقش بود.... زیر پتو... خواب نبود ولی خودشو به خواب زده بود.... آروم آروم اشک میریخت.... از اتاقش بیرون نمیومد... چون نمیتونست تو چشم مادر و پدری که صبح تا شب کار کرده بودند تا بتوانند پول کلاس و کنکور آزمایشی هایش را جور کنند... نگاه کند....
.
.
.
هیییی روزگاااااااااار
-----------------------------------------------------
تلفن خونه زنگ میخوره!...
مامان: خودشونن!... لابد میخوان ببینن نتیجه ات چی شده!... صد دفعه بهت گفتم درس بخون دختر
دختر:حالا چون پسرشون فوق لیسانسه منم باید فوق لیسانس باشم؟.. اصلا مگه زوره؟.... نمیخوام!
هییی روزگااااااار
-------------------------------------------------------
اولی: پاشو یه زنگ بزن خونه خاله ببین دختر خاله قبول شده یا نه؟
دومی: ولش کن بابا اگه قبول شده میفهمیم.. اگه قبول نشده باشه ناراحت میشه!!
هیییی روزگاااااااااار
----------------------------------------------------
.
.
.
.
:دی
جدی من میدونم سراسری قبول نمیشم هااااااا... ولی دوس دارم نتیجه ها بیاد!... بعد اگه ببینم قبول نشدم افسرده میشم!!:دی.... نه افسرده نمیشم!... منتظر نتیجه دانشگاه آزاد میمونم!... خب مگه چیه؟.... دانشگاه آزاد که با سراسری فرقی نداره که!.. داره؟
من فعلا تو حسرته اینم که مقاله رو ندادم واسه کنفرانس..
اییییییییییییییین همه وقت داشتم...
آقااااااا..من به همه فامیلامون گفتم اگه سال دیگه قبول شدم همتونو شام میدم..هرجا خاستین..هرچی خاستین هرچقد خاستین..
اون قبولی ، اون مهمونیم داره.نه؟؟
چرا مقاله ندادم واسه کنفرانس؟؟؟
زگاریست که سودای بتان دین من است
غم این کار نشاط دل غمگین من است
دیدن روی تو را دیده جان بین باید
وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است
یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است
واعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش
زان که منزلگه سلطان دل مسکین من است
یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست
که مغیلان طریقش گل و نسرین من است
حافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان
که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است
تعبیر:
آرزوها و خواسته های زیادی داری و از دوری عزیزی رنج می بری.مقاومت کن و ثابت قدم باش که تنها راه کامیابی تو این است.
ای بابا
حرف دل ما رو زدی
اره امسال پزشکی قبول نشدم
ولی سال دیگه می شم
سرزنش زیاده
یکی می گی چرا درس نخونی
یکی می گه خوب یه چیزی غیر پزشکی می رفتی
یکی می گه فلانی رو ببین اونم مثل توئه فقط ببین به کجا رسید
اما دلم می گه بیخیال
هرکی هرچی می خواد بگه
ببینم سال دیگه وقتی دارن شیرینه قبولیو می خورن
بازم منو سرزنش می کنن.
همه یادشون می ره که پارسال همین موقع خواسته و نا خواسته چه بلایی سر روحیه ی من که خیلی ضعیف شده بود اوردن.
هیییییییییی نامردا
چرا خودتونو جای من نمی زارین
اولی:من اگه جای تو بودم بکوب می خوندم و الان دانشگاه بودم تا کتابخونه.
هیییییییییی نامردا
دومی: تازه می گن پذیرش دانشگاه زیاد شده با این حال نتونستی در بیای
چی بگم جز
اییییییییییی نامردا تو رو خدا یکم ساکت شین.
هیییی روزگار
چطور شد، دیدی؟
هیییییی روزگار:(
عه....چتونه شما؟ به این قبله محمدی قسم(!!!) من اصلا حسرت دانشگاه نرفتنم رو نمیخورم. اصلا این مهندس الکیا که میبینم میگه هه هه هه نگاه هیچی حالیش نیست رفته مدرک گرفته که ابروش نره
حالا فوق فوقش چارتا کلمه هم اشتباه مینویشم از بی سوادی!
دانشگاه فقط قسمت کلاس های مختلطش میتونه جذاب باشه
والا....
ما رفتیم تو دانشگاه دیدیم هیچ کوفتی نیست
هییییییی روزگاررررررر
شما برو ایشالا یهچی بشی