آقای حدود ۴۰ ساله!... اومده جلو.. میگه خانم ببخشید یه سوال بپرسم؟ ... ذهنم به هزار راه میره که حالا این آقا چه سوالی میخواد از من بپرسه.... میگم بفرمایید! میگه خواستم ببینم این عروسک ها که همشون یه شکل و یه اندازه هستن... چرا قیمتاشون با هم فرق داره؟ یه کم جدی و با حالت عصبانی نگاش میکنم!... تا ببینم واقعا این سوال تو ذهنش بوجود اومده یا میخواد منو سرکار بزاره!... میبینم نه!.. مثکه جدی جدی این سوال تو ذهنش بوجود اومده!... بهش میگم این عروسک ها فروشی نیستن!... این قیمتا که روشونه قیمت لباس های تن عروسک هاست....
احتمالا قصد سرکار گذاشتن داشته وگرنه......
همچین سوالی!
بنده خدا!!!
میخواسی بگی اینا مانکن نه عروسک!!
گفتم میدونم دیدم خلوته اومدم سوال کردم.....
بعد گفت نه ...
من یه بار میخواستم قبض موبایل بدم. یه مرکز خدمات پستی دیدم گفتم شاید اینم انجام بده. رفتم تو دیدم 20 تا غرفه بود یکیش مال بیمه بود از همش خلوت تر بود. یعنی در واقع خالی بود! یه دختری هم نشسته بود داشت با انگشتاش بازی میکرد. بعد رفتم گفتم سلام ببخشید یه موبایلی دارم قط شده میخوام قبضش بدم برام وصلش کنن اینجا انجام مین؟ یه خورده نگاه کرد گفت اینجا بیمه هست
میگم تو هم آخر برخورد با مشتری ای ها!
عجیبه !
آدم ساده ای بود ؟
ولی خب ! بعضی وقتا آدم حواسش نیست و از این اشتباه ها میکنه.
مث اون که رفته بود تو بانک داییم و چون کامپیوتر جلوشون دیده بود گفته بود : آقا شما ویندوز نصب میکنین ؟
خو حالا طرف یه اشتباهی کرده! تو چرا جوش میاری؟ یارو بش بر میخوره بی مشتری میشین ها!!!!!!!!!
سلام .
قبول باشه .
التماس دعای مخصوص !