دیشب سالگرد ازدواج مامانم اینا بود... بعد کلی مهمون داشتیم... من و خواهرم کلی کار کردیم... پذیرایی و شستن ظرف ها و تمیز کردن خونه و ... 2تایی ظرف میشستیم.. خواهرم گفت خوب شد ما برای عروسی مامان و بابا نبودیم وگرنه مجبور بودیم کلی کار کنیم...
.
.
.
این روزها همش سر کار هستم و خیلی خیلی گرفتار و خسته.. وقت سر خاروندن ندارم... دیشب یکی از دخترهای فامیل میگه.. حالا میخوای هم کار کنی هم درس بخونی؟... میگم خب آره!!.. میگه یعنی همش میری و میای؟.. میگم نه!!.. خب تهران میمونم همونجا هم درس میخونم هم کار میکنم!!.. میگه بیخیال بابا بخور و بخواب!!...
.
.
.
دیروز عصر بابا میخواست با ماشینن من بره بیرون... کلیدا را برد و رفت.. 3 دقیقه بعد برگشت.. با یه حالت عصبانی... گفت برو یه نگاه تو ماشینت بنداز!!.. گفتم چی شده؟... برو نگاه کن... گفتم چی شده؟... گفت این دستمالا چیه؟... بمب تو ماشینت منفجر شده... فک کردم شوخی میکنه... گفتم اذیت نکن بابا... به دزفولی گفت رو دگه... گفتم خب کلیدا رو بده.. گفت درش بازه!!.. بعد من!!... تو راه که داشتم میرفتم سمت ماشین.. هی با خودم فکر کردم که چه اتفاقی ممکنه افتاده باشه... شیشه های ماشینو شیکوندن؟... دزد زده؟...!!.. بمب از کجا آخه.. رسیدم به ماشین!!.. سالم بود ظاهرا!.. یه نگاهی توش انداختم... میدونین چی دیدم... فکرشو کنید یه بالشت پر را توی یه اتاق باز کنن... بعد همه ی پر ها تو اتاق پخش میشه... تمام ماشین پر از دستمال کاغذی های تیکه تیکه شده بود... رو صندلی ها... کف ماشین... یه وضعیت فجیعی... هاج و واج مونده بودم که چه خبره!!... برگشتم!... گفتم بابااااا... بعد یهو یادم اومد یه اسپره تو ماشین داشتم... به علت گرمی هوا اسپره ترکیده و جعبه دستمال کاغدی را منهدم کرده... دقیقا مثل یه بمب عمل کرده....
.
.
.
امروز یه آقایی اومده بود.. 17 تومن خرید کرد... 9تا دو تومنی داد... فاکتورشو مهر کردم هزار تومن گذاشتم رو فاکتورش بهش دادم... همزمان یه آقای دیگه پای صندوق بود... فاکتورشو بهم داد.. همراه با پول ها... پول ها هزار تومن کم بودن... بهش گفتم هزار تومن دیگه باید بهم بدی... هزاری را داد... فاکتورشو مهر کردم بهش دادم... خیلی جدی گفت خب هزار تومن بزار رو فاکتورم!!... با تعجب نگاش کردم.. گفت چرا رو فاکتور اون آقا هزار تومن گذاشتی!!
salam weblog zibae dashti
vaghean karet zibast ELi
سلام.
خوبی پستت زیبا بود. واقعا برام جالب بود ...
مثل یک داستان بود که تشنت می کنه تا تهش بخونی ....
خیلی خوبه این کارو انجام میدی شما
باز میام دوباره
جذاب می نویسی...
انشاالله که موفق باشید
«کسب درآمد استثنایی با سیستم همکاری در فروش»
روش کسب درآمد:
شما میتوانید با تبلیغ یا معرفى کردن محصولات این سایت در سود فروش بیش از 1000 فروشگاه عضو این سیستم سهیم شوید.
در این سایت محصولات متنوعی با پورسانت هایی تا 75 درصد از قیمت کل کالا تعریف شده است که اگر خریدار از طریق تبیلغات شما یکی از این محصولات را خریداری نماید، پورسانت مربوطه به حساب شما منظور می شود. پورسانت برخی از محصولات به حدی بالا است که تقریبا بیش از 90 درصد از سود فروش، برای تبلیغ کننده منظور شده است.
این تبلیغات میتواند به روشهای زیر صورت پذیرد:
1- ایجاد یک فروشگاه مجازی در سایت خودتان که فقط با قرار دادن یک کد ساده میتوانید این فروشگاه مجازی را ایجاد نمایید.
2- قرار دادن بنرهای گرافیکی در سایزهای مختلف
3- قرار دادن لینک باکس در سایت خود
4- قرار دادن لینکهای متنی برای تعدادی محصول به دلخواه شما
5- ارسال ایمیل تبلیغاتی
6- سایر روشهای مجاز به شرط رعایت قوانین سیستم و رعایت مسایل شرعی
سلام
خسته نباشی من فکر کردم اهواز قبول شدی نگو پایتخت نشین شدی
salam
be soorate etfaghi va az google varede weblaget shodam
az inke dasti dar neveshtan dari kheyli khoshhalam
mikhastam ye lotfi bokoni va to weblage man ye nazar bezari
nazare shoma baram moheme
ehsas mikonam dar khosoose aghaye seda ebi va weblage man harf haye ziadi dashte bashi
lotf kon va bekhatere inke to weblaget nazar gozashtam nazare arzeshmandeto be man elam kon
kheyli mamnoon az tavajohet
مبارک باشه :-*

چقدر خوبه که این مناسبت ها رو جشن میگیرید
اون جریان اسپری هم خیلی جالب بود !
خدایی تو اون گرما همه چی امکان انفجار رو داره !
واسه کار کردن تو تهران هم به نظر من زیاد خودتو ملزم نکن
درست از همه چی مهم تره ( چقد مامانانه شد حرفم:دی)
خرج کن پول بابا رو تو فکر نباش



به قول خانم معلم درست از همه چی مهم تره
آخر سر هم که فوق لیسانست رو گرفتی ........
عجب مشتریای قشنگی دارین ها!!!!!!!!!
سلام. آدرس وب رو اشتباه نوشته بودم...
اینه :www.sazegars.blogsky.com
سحرگاهان که شبنم آیتی از پاک بودن را به گل ها هدیه میداد به آن محراب پاکش آرزو کردم برایت خوب بودن ،خوب دیدن ،خوب ماندن را
برو کار کن! مگو چیست کار / انقد غر نزن که چقد کار و چقد بار
* در ضمن احتمالن اسپری یه نوع سکرت بوده که توی جعبه ی دستمال کاغذی پنهونش کردی و بعد انفجار بارون تیکه دستمال اومده
نه بابا... اسپره تو جیب پشت صندلی راننده بوده!!!
سلام.سالروز ازدواج بابا و مامانتون را تبریک می گم.به پای هم پیر شن.شما هم مشتری های جالبی دارید.با مزه هستن.در ضمن اسپری را کنار دستمال کاغذی نذار.خطر داره.این نوشته ات خیلی بهتر از قبلی ها بود.
جای دسمال کاغذی رو داشبرده جای اسپری تو در ماشین حالا چطور این منفجر شد اون ترکید؟ کدومشو سر جای خودش نیزاشتی؟

هنوزم لو ندادی ماشنت چی چی ها...
حالا شب عروسیتون مامان و بابا 100 برابرشو براتون تلافی میکن.
هول کردم با داستان دستمال کاغذی ها
خدا رو شکر بخیر شد ماجرا