چقدر دلم برای این روزها تنگ شده بود... برای اینکه با مردم سرو کله بزنم... امسال به طرز عجیبی نقطه جوشم بالا رفته.... باز هم نسبت به قبل تر حرفه ای تر شدم... با اینکه امسال لباس ها با طرز ناجوری گرون شدن و وقتی به بلوز بچه گونه را رو ویترین میذارم روم نمیشه قیمتشو به مشتری بگم ولی باز هو توانایی اینو دارم که مشتری از هر قشری که باشه نزارم دست خالی بیرون بره...
کلا من نمیفهمم چرا دارم درس میخونم!...فک میکنم فقط دارم وقت خودمو تلف میکنم...
اون مدتی که ذفته بودم پیش داداشم اینا دایم رف دوبی.بعد وقتی اومد دو تا عدل از یه مدل پارچه آورده بود.گفت اینا ولش کنن.باز نکنین.تابسون دیگه تموم شد باشه برای سال دیگه! بعد من همش فکر میکردم نگاه اینا چه ارزون خریده...اینقدر که میگه خو ولش کن سال دیگه هم شد پول شد!!! بعد همیشه فک میکنم این لباس فروشا هم همیطوری هسن دیگه حتما...مثلا امروز اینا میخره میفروشه دو نه ای 1000 تومن.بعد هفته دیگه گرون میشه اونم میفروشه 1500 بعد گرون تر میشه اینم میفروشه 2000 تومن! همیطوری همیطوری پولدار میشه
من وقتی میرم لباس بخرما...میگم اقا این چنه؟ میگه فلان.میگم میدی ایقد؟ میگه بیا بکن برت ببین خوبه..بیا بیا..منم میگم نه میدی اقد؟ هی اونا میگن بیا حالا بیا....منم میگم آقا من اقد پول دارم! بعد معمولا میگن نه نمدم اقد ولی بعضیا هم میگن ها...بعد اصلا وقت کسی تلف نمشه. خیلی خوبه.مشتریا مثل خودمو خیلی دوس دارم.....
ها..منم فک میکنم داری وقتت تلف میکنی