ساعت ۳ رسیدیم... نصف شبی کلی آدم تو خیابون بود... از خیابان قلعه گذشتیم... بوی روغن سوخته ی سمبوسه فروشی ها خیابونو عطر آگین کرده بود... هوا هم خوب بود... گرم نبود:دی... من خوابه خواب بودم... چشمام باز نمیشد که فضا را بررسی کنم... رسیدم خونه.... رفتم ملتو بیدار کردم... بعد دیگه حرف زدیییییییم تا سحر... خیلی حس خوبی بود... خیلی ی ی ی ی...
دیروز... هزار جا کار داشتم... عمو گفته بود میخواد زود حرکت کنه و اگه کارم طول بکشه منتظرم نمی مونه... از کله ی سحر اینور اونور بودم... بابا چند جا کار داشت براش انجام دادم... خودمم کلی کار نصفو نیمه داشتم که باید تمومشون میکردم... روز سختی بود کلا!!... این وسط گلی زنگ زده... میگه آجی یه کاری ازت میخوام نه نگو... میگم امر بفرما!... میگه خرسم خونه ی دایی حمید جا مونده لطفا برو برام بیارش!!(خواهره داریم؟)
عصر رسیدم خونه.... با خودم گفتم باید برای شام توی جاده یه فکری کنم!... از طرفی اصلا وقت نبود که چیزی درست کنم... رفتم سوپر سر کوچه... چند بسته الویه ی آماده خریدم:دی.... بعدش دیگه عمو اینا اومدن دنبالم... تو جاده بودیم... بهشون گفتم براتون الویه درست کردم!... اونا هم باور کردن:دی... منم صداشو بالا نیاوردم:دی... بعد دیگه ساندویچ درست کردم بهشون دادم... اونا هم تعریف:دی... چه دستپختی و این چیزا... بعدش دیدم جدی جدی باور کردن!... بهشون گفتم که دستپخت سوپر سر کوچموم بود:دی... و هیچ مسئولیتی در قبلا زنده موندنتون به عهده نمیگیرم:دی...
دیروز تو جاده وقتی دیدم مودمم آنتن داره خیلی خوشحال شدم:دی... در جا آپ کردم:دی...
هنوز از خونه خارج نشدم...و... آفتاب و دمای هوا را بررسی نکردم:دی... تجزیه تحلیل های بعدی متعاقبا با سمع و نظر شما دوستان گرامی خواهد رسید...
پ ن: الان داشتم لینک نازخاتون و مهدی جهان پناهو به لینک های وبلاگم اضافه میکردم... تو دلم به نازخاتون میگفت آخه این اسم کوتاه چی بود انتخاب کردی:دی... من باید به تعداد اونایی که اسمشون از تو بلند تره رو لینکت کلیک کنم که بالابره!.... با هر سختی ای که بود لینک نازخاتونو بالا بردم.. نوبت به آقای جهان پناه رسید... اسمشو طولانی نوشتم که همون پایین بمونه:دی
عجبهااااا،ببین چه منت میذاره.یه لینک کردی هااااا.
این دیگه چه روشیه.خوبه من بلاگفا عضوم از این دنگ و فنگ ها ندارم دیگه.
خب منم به اسم:یادددددددداشتهایییییییی ییییییییک مدیییییییر ببببببببیکارررررررر((((ناززززززززززززخاتون))))لینک میکردی.اینجوری ته ته می موندم
عه!... حالا میگی؟.... اون همه کلیک کردم رو اسمت!
من مطمئنم کامنتمو اینور نوشتم...
میخای دیوونم کنی؟!
ای بابا!... چی بگم والا!
الی تو کجایی ؟
مطمئنی امدی دز؟
بله مطمئن میباشیم مسعود جان
شب اولی که خونه بودی گلی نخواست بخوابه تو بغلت!
:دی... چرا اتفاقا... ولی سرماخورده بود من پیشش نخوابیدم
اتفاقا کار بسیار جالبی کردی که ما رو گذاشتی همون پایین ها . پایین باشی خیلی بهتره . اگه افتادی خیلی بلا سرت نمیاد
. راستی خوش آمدی
. بابت نظرت بسیار ممنون هستم . به نکته ای اشاره کرده بودی که یادم رفته بود.
هوا تو ماه رمضون نسبت به قبلش خییلی بهتر شد..
بقیه نظر رو نمیشه در جمع بیان کرد
من که میدونم آیکیوت خیلی بالاس ...پسنمیگم!
خودت میدونی منتظر چیم!!!دی:
نه والا!
پایینه آیکیوم... خودت که بهتر میدونی
سلام
رسیدن بخیر این همه زحمت کشیدی واسه نازخاتون آخرشم یه بار میاد و دیگه پیداش نمیشه
حالا تو اون پست چی رو خواستی ازم پنهون کنی راستشو بگو
سلام الی جان.