درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

یک آرزوی کوچک....

 یک دو سه... امتحان می شود... این چرا اینجوری شده؟؟؟.... یه کم سخته... اصن حس نمیگیرم با این صفحه!! 

 

خب بگذریم! 

امروز تو جلسه شرکت چرت می زدم!!.... عین وقتایی که سر کلاس خوابم میگرفت!!.... بعد مدیرمون هی صحبت می کرد... اصن چیزی از حرفاش نمی فهمیدم.... خوابه خواااااب بودم 

 

اصن این روزا... تو شرکت... تو باغ نیستم... همش تو فکر کارای خودمم و پروژه و مقاله و ...  :(  

هر روز عصر وقتی برمیگردم از سرکار... اول می رم سوپر سر کوچه یه هایپ میخورم که سر پا نگهم داره!!!.... 

 

تو شبانه روز کمتر از ۶ ساعت می خوابم.... بعضی شب ها حتی ۴ ساعت :( 

 

دلم می خواد این روزا فقط تموم شن.... 

 

دلم میخواد یه روزی بیاد... که با خیال راحته راحت... عصر ها وقتی از سر کار برمیگردم.... باشگاه برم.... بعد رو کاناپه دراز بکشم اینترنت گردی کنم یا فیلم ببینم... یا کتاب بخونم.... این یه آرزو شده برام..... من هیچی نمیخوام.... فقط یک خیال راحت....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد