دیشب تولد خلبان بود....
با دوستام رفتیم پارسا.... خلبان تا دیر وقت کلاس بود.... بعد از کلاسش زنگ زد گفت کجایی گفتم زودی بیا پارسا.... بعد ما شام خورده بودیم.... خلبان اومد دید من و دوستام اونجاییم :دی.... بعد دیگه مراسم تولد و اینا..... بعدشم شام خورد و از دوستامون جدا شدیم....
خیلی شب خوبی بود :)))
بعدش قبل از اینکه خلبان بیاد من همش داشتم... اون میزی که وقتی دفعه اول راجب ازدواج باهم صحبت کردیم روش نشسته بودیمو نگاه میکردم:دی..... چه روز باحالی بود.... چقدر مغرور بود... چقدر با این چیزی که الان هست متفاوت بود.... چقدر اون روز دوستش نداشتم:دی.... چقدر بحث کردیم باهم:دی.... چقدر باهم تفاهم نداشتیم:دی.... بعد از اون حرفایی که اون روز زدیم فک کردم خلبان میره پشت سرشم نگاه نمیکنه:دی.... ولی فرداش بهم زنگ زد و خواست دوباره باهم صحبت کنیم.... :)))))))) هییی روزگاااااااار...
.
.
.
شوفاژای خونمون خراب شده کلا.... بعد تو اتاق خواب همش صدای شرشر آب توی شوفاژ میاد آدم احساس تو رودخونه بودن بهش دست میده:دی اصلا یه وضعی:دی
.
.
.
مکالمات من:
من: سلام
نفر دوم: سلام دفاع نکردی هنوز؟
من: :|
من: سلام
نفر دوم: سلام کی دفاع میکنی؟
من: :|
من: سلام
نفر دوم: سلام درست تموم نشده هنوز؟
من: :|
من: سلام
نفر دوم: سلام تاریخ دفاعت کیه؟
من: :|
:||||||||||||
دیشب خیلییییییی خوش گذشت
تولد خلبانت مبارکککککک :)
دفاع می کنی ، نگران نباش
تبریک دوگانه
تولد و ازدواج
همیشه شاد باشی و زندگیت رنگین کمونی
mer30