درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

روزمره

کار این شرکت جدیده عین پایان نامه شده... فقط ازش فرار میکنم! شانس آوردم جز مدیر عامل، هیشکی اطلاعاتی راجب کار من و اینکه اصلا کار میکنم یا نه نداره!!... مدیر عامل هم رفته سفر خارج از کشور... یعنی برگرده فسخ قرارداد.... جالبه برای شرکت قبلیه که هم پول کمتری میدن هم کار بیشتری میخوان مث اسب کار میکنم! ولی کار این شرکته شده هول مهول :(( دلیلشم نمیدونم... با ذوق و شوق رفتم مصاحبه بعدشم تمام تلاشمو کردم که هر طور شده قرار داد ببندن باهام، حالا هم هیییییییچ!!!.... سمت کاراشونم نمیرم.... خیلی زشته واقعا!!

.

.

.


برای انباری قفسه خریدیم... خلبان کلی زحمت کشید تا تنهایی نصبشون کرد... حالا هنوز من شروع نکردم به چیدن وسایل همه وسایل انباری رو زمین اتاق گرمه!


.

.

.


یه دیشب شام نخوردیم مثلا!!  انقد هله هوله خوردیم که دو برابر شام شد... آخرشم ادعامون می شد ما شب شام نخوردیم... تمام شبم داشتم خواب ته دیگ نونی باقالی پلوی مامان پز میدیدم با خورشت قیمه 


.

.

.


امروز دیگه تصمیم گرفتم حداقل دو ساعت براشون کار کنم... نشستم پای لپ تاب گفتم اول یه پست اینجا بنویسم بعد برم سراغ کاروشون :دی 

نظرات 2 + ارسال نظر
رضا چهارشنبه 17 دی 1393 ساعت 09:53 http://eat.blogsky.com

با سلام
بنده با افتخار از شما دعوت به همکاری در وبلاگ بنده میکنم
با تشکر

الفبا سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 01:31 http://www.alefba.org

سلام خانم مهندس گاهی چند خط درمیان می آیم و یک جا پستهایت را می خوانم. جالب است که هیچ فرقی نکرده اند اما از قرائن برمی آید که به جرگه ی متاهلین پیوسته اید بهتان تبریک می گویم و برایتان آرزوی خوشبختی دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد