عاشق روزایی ام که باهم صبونه میخوریم :))...
بین روزهای بودن و نبودنش خیلی فرقه... 5 شنبه خیلی یهویی نرفت سرکار...
صبونه خوردیم و رفتیم دوروبر خونه قدم بزنیم... هوا کمی ابری بود... راکت ها رو برداشتیم و رفتیم تو زمین ورزش بدمینتون.... کمی باد میومد... بازی میکردیم الکی مثلا باد نمیاد... بعد نم نم آروم بارون... بازم بازی میکردیم الکی مثلا بارون نیست... بد دیگه شلقلقی شد... البته نه مث شلقلقی های خودمون... به سرعت دویدیم به سمت خونه :)))
کلا خیلی روز به یاد موندنی ای شد :)))
.
.
.
جمعه غروب یکی از دوستامون بلیط تئاطر طنز خریده بود برامون، کلی هم تعریفشو کرد، رفتیم اونا زن و شوهری کلی خوششون اومده از تئاطره!! ولی من و خلبان همش داشتیم ساعتو نگاه میکردیم که کی تموم میشه!! من یه چرت زدم وسطش، خلبان کندی کراش بازی میکرد!!
یعنی تئاطر فقط تئاطر دزفولی :))
بعد کلی از تئاطر بله برون یاد کردیم که یه شب مونده به حنابندونمون، با همه فامیل رفتیم دیدیم و تو فاز عروسی بودیم و چقد بهمون خوش گذشت :)))
مطالبتون خیلی خوب بود بازم سر میزنم.
اگه خواستید به منم یه سری بزنید.
سلام.عیدتون مبارک.اگه دزفول هستید تاتر عظیم سبزقبا رو صحنه ست.با خلبان برید ببینید.خوش بگذره.شلقلقی جالب بود..شیرنی عروسی هم ندادی بهمون