درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

دختر خوش قلب

یه دختر بچه ی کلاس سومی که....تو 9 سالگی به سر میبره.... تپل و شیطون.... هر روز 300 تومن از باباش پول و جیبی میگیره.... داره برام تعریف میکنه:

"تو کلاس نشسته بودیم.... یهو خانوم مدیر در کلاسو باز کرد و گفت بچه ها زود از تو کلاس بیاید بیرون... همه بلند شدیم... خانوم مدیر برگشت و گفت کیفاتونم ببرید بیرون... ما هم ترسیدیم و با عجله کیفامونو برداشتیم و رفتیم تو حیاط مدرسه... دیدیم مدرسه داره آتیش میگیره... خیلی ترسیده بودیم... بعضی از بچه ها گریه میکردن... منم خیلی ترسیدم... پشت بوم مدرسه آتیش گرفته بود.... زنگ زدن آتش نشانی بیاد و ... دست کردم تو کیفم... 300 تومنم رو دراوردم و لوله کردم و انداختم تو صندوق صدقات.................."

نظرات 1 + ارسال نظر
امین چهارشنبه 8 مهر 1388 ساعت 13:14 http://weblog.dezfoul.net/sahar66

سلام دوست عزیز مرسی از اینکه به من سر زدید وبلاگه زیبایی دارین موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد