درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

روزمره

چقدر حرف  دارم من!

از کجا شروع کنم حالا!.... سلام شما خوبین؟.. منم خدا رو شکر خوبم... خدا رو شکر اوضاع خوبه... الان شنبه صبحه... هفته ی جدیدو دارم با وبلاگ نویسی شروع میکنم.... خیلی وقته ننوشتماااااا....

دیشب کی رفته پارک خانواده؟........ من خیلیییییییی دوست داشتم غذا درست کنم ببرم اونجا... ولی مامانم اینا نبودن و ماشینم نداشتم... نشد برم... خوب بوده؟... غذاها خوشمزه بودن؟.... به دوستام که گفتم میخوام برم جشنواره... فاطی گفت برشک درست کن... گفت خیلی قدیمیه هیشکی یادش نیست...!... مامان بزرگم گفت قلیه درست کنیم!... مامانم گفت برونی درست کنیم.. خودمم گفتم آب پیازی!.... ولی نشد دیگه!... دیشبم عطیه مسیج داد گفت الی باقله با پوست درست کردی یا بی پوست!... میگم این آشپزی منم سوژه ای شده هااااااا!... دیشب مامانم اینا رفته بودن اهواز...  با خواهرام تنها بودیم... مادر بزرگم اینا اومده بودن پیشمون.. بعدش امین اومد.... بعدشم خالم اومد... بعشم پسر خالم.... داشتم شام درست میکردم.... خالم اینا هم واسه شام نگهداشتیم... کوکوی مرغ درست کردم.. همه خوششون اومد... هی دستورو ازم میپرسیدن!

تازه بعدشم دایی علی اومد!... اونوقت وقتی ما از 7 روزه هفته 8 روزشو مهمون داریم... چطور من درس بخونم آخه؟ همین میشه که میریم آزمون میدیم... خراب میدیم میایم خونه!

میگم عجب بارونیه هااااااا نم نم داره میزنه... دیشبم هوا عاااااالی بود... خیلی دوست دارم شبا برم پیاده روی.... کاش میشد تردمیلمونو میذاشتیم پشت بام و تو هوای آزاد میدویدیم.... فکر کنم خیلی کیف داشته باشه!

4شنبه رفتم پازلمو از قاب سازی آوردم... خیلی خوشکل شده.. خیلی دوسش دارم.... فعلا همینجوری گذاشتمش تو اتاقم.. نگاش که میکنم شاد میشم... سر فرصت عکسشو میذارم اینجا شمام ببینید.

کلاسامونم که شروع شده... 3 روز تو هفته روزی 2 ساعت میرم دانشگاه... کاراموزیمم تموم شد.. حالا مونده گزارششو بنویسم و تحویل بدم... دوستم گفت بیا مال منو به استادت  تحویل بده!... شاید این کارو کردم....

واسه موضوع پروژم هنوز تصمیمی نگرفتم... دوست دارم ساخت باشه نه تحقیقاتی ولی فرصت ندارم.... یه ایده تو ذهنمه.. شاید بعد از کنکور ارشد دست به کار شدم واسه ساختش.... یه چیزیه که نمونه ی ایرانی نداره و به درد معلولین میخوره!

چند شب پیش تولد مهدی بود.... موقع باز کردن کادوها... کادوهاشو که باز میکرد... همون موقع احساسشو نسبت به کادوها میگفت! یه نفر براش یه چیزی خریده بود... تا کادو رو باز کرد.... گفت: "اه! این چیه.. از اینا که داشتم"  چند بار پشت سر هم این جمله رو تکرار کرد... همش با خودم میگفتم خوش به حال بچه ها که خیلی راحت نسبت به هرچیزی و هرکسی ابراز احساسات میکنن!

نظرات 6 + ارسال نظر
محسن شنبه 9 آبان 1388 ساعت 10:44 http://dez-negar.blogfa.com

سلام...خوشحالم که به وبلاگم سر زدید و نظر دادید.در مورد اون عکس هم باید بگم که جوابشو تو همون قسمت نظرات دادم..میتونین بخونین.در مورد پارک خانواده هم داییم رفته بود اونجا گفت خیلی شلوغ بوده و مثل اینکه میگفت غذاها رو میفروختن...بعد هم با دو ظرف پر از پلو عدس برگشت خونه که ما بهش گفتیم اینا رو خریدی؟! گفت نه نذری بهم دادن...ما هم گفتیم قبول باشه.
ساعت 11:30 شب با مامان رفتیم نمایشگاه علی کله که در کمال نا باوری باز بود و تا ساعت 12:20 که اونجا بودیم هنوز کار میکردن.

مرسی بابت اطلاع رسانی

ممنون که سر زدی عکاس باشی

shahab شنبه 9 آبان 1388 ساعت 12:22

من خودم نمی خواستم برم ولی به یکی که می خواست بره پیشنهاد دادم (دنده رو ){امیدوارم تونسته باشی بخونیش} درست کنه...

قبلنا خوردم.... با باقالی و گندم تازه درست میشه....

یادش بخیر

آردنت شنبه 9 آبان 1388 ساعت 12:23 http://weblog.dezfoul.net/ardent

ممنون که سرزدی.
منم آشپزیم حرف نداره. میتونی بیای از هم اتاقیام بپرسی.

امیدوارم تو درسات هم موفق باشی

مریم شنبه 9 آبان 1388 ساعت 16:37 http://mosafer777.blogfa.com

سلام
روزمرگیتونو قشنگ تعریف کردین لازم شد دست پخت تونو امتحان کنیم همشهری

شهرام ن یکشنبه 10 آبان 1388 ساعت 16:03 http://www.mehrankeshavarz.blogfa.com



پروانه ی خوش رنگی!

در حال پرواز است

شکوه پرواز

برای ذهن ...

معمایی حیرت انگیز است

وقتی آن را بگیری

و بر روی تخته...

سنجاق کنی!!

زیبایی پرواز

پروانه را کشته ای...

و پروانه به پریدن

زنده است.

امین یکشنبه 10 آبان 1388 ساعت 17:03

ما واسه پروژه دوستم که رشته المترونیک بود یه دونه دستگاه! درست کردیم واسه نابینایان که هر پولی بهش میدادی رو میخوند !... البته من رشتم برق نیست ولی خوب ایده این کار از من بود ... خواستی موضوعات ختلفی ارم برات مینویسم....

چه عالی!

بذار کنکور ارشدو بدم.... وقتم آزاد میشه... اونوقت ایده از شما.. ساخت از ما... ۹۹ درصد من... ۱درصد شما.... عادلانه است... نه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد