درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

کلاس زبان تخصصی!

استاد وارد کلاس میشه... میگه کی آمادس و میخواد بخونه!... نگاش میکنم و لبخند میزنما اخه من فقط این قسمتو آمادم... و با اینکه نخوندم بلدم ترجمه کنم ولی تمرینا رو اصلا!... گرامر بلد نیستم!... استاد نگام میکنه دستمو بالا میبرم میگم من آمادم!... ولی استاد به پسری که پشت سرم نشسته میگه تو بخون!.. پسره میخونه... بعدش بغل دستیش میخونه... بعدش اون یکی پسره میخونه... بعد میرسیم به تمرینا!... همش تو دلم میگم نکنه صدام کنه!... سرم پایینه!.. استاد میگه خانوم... شما بخون! سرمو میبرم بالا... میگم استاد! من امروز اماده نیستم!... تعجب میکنه! و میگه چرا خانوم ....! خجالت میکشم!

آزمایشگاه میکرو

برنامه ای که تو خونه نوشتم خوب جواب نداده! یعنی با اون آی سی که من جواب گرفتم نباید مدارو میبستم! با اون آی سی که استاد گفته شبیه سازی من جواب نداده!... میریم سر کلاس.. زرنگی میکنیم و میکرومونو میدیم به یکی از پسرا برامون با برنامشون پرگرام کنه ( البته قایمکی که استاد نبینه!... تازه... من روم نشد برم به پسره بگم! راضیه رو فرستادیم!) استاد نفهمید ما برناممون جواب نگرفته!... شروع کردیم به مدار بستن!... بازم هرکاریش کردیم جواب نداد!... همه ی گروها جواب گرفتن جز ما!... گروه بغلیمون 2تا پسرن که اصلا تا حالا تو دانشگاه ندیدیمشون و نمیشناسیمشون!... مدارشون جواب گرفت استاد اومد مدارشونو چک کرد و ... پسرا میخواستن مدارو باز کنن! من گفتم بچه ها! بیاید مدارشونو که جواب گرفته ازشون بگیریم و ....!!!( خوب چیکار کنم! مدارمون هر کاریش کردیم جواب نمیداد خوب)... ولی خودم روم نمیشد بهشون بگم!... این بار منصوره بهشون گفت اگه ممکنه مدارتونو بهمون بدین!.. تو یه چشم بهم زدن قاچاقی مدارامونو عوض کردیم!... مدار اونا رو زدیم به منبع! اگه گفتین چی شد!؟؟؟

.

.

.

.

جواب نمیداد!.. اگه گفتین چرا؟

.

.

.

خوب معلومه منبع خراب بود نه مدارای ما!!!!.... رفتیم رو یه منبع دیگه! استپرموتره خوشکل میچرخید! اونم خوشحال شده بود که ما جواب گرفتیم... هی راست میچرخید و چپ میچرخید!...  بعدش سیما رو عوض کردیم که استاد متوجه نشه مدار مال اون پسراس ....به استاد گفتیم ما جواب گرفتیم!... خودش نیومد مدارو ببینه!... به مسئول آزمایشگاه گفت بیاد!... همون که دوستمونه!... حالا اگه جواب نگرفته بودیم خودش میومد! مطمئنم!

.

.

.

خبر خبر! الی فردا میره سفر! میرم تهران! هفته ی آینده میام...

منتظر الی با سفر نامه باشید....... من مواظب خودم هستم!... شما هم مواظب خودتون باشید!

نظرات 10 + ارسال نظر
مهتاب یکشنبه 1 آذر 1388 ساعت 20:58 http://www.dezrood.blogfa.com

جای ما رو هم خالی کن ...

محسن یکشنبه 1 آذر 1388 ساعت 22:00 http://weblog.dezfoul.net/mohsenkh

از نوشتم برداشت اشتباه کردین

توضیحات رو تو وبلاگ خودم . بخش نظرات نوشتم !


امیدوارم که سوء تفاهم حل بشه

مهرداد یکشنبه 1 آذر 1388 ساعت 23:40 http://mehrdad777.blogsky.com

ممنون راستی نگفتی من با چه اسمی لینکت کنم؟

محسن یکشنبه 1 آذر 1388 ساعت 23:52 http://weblog.dezfoul.net/mohsenkh

جوابی ندادین که بدونم سوء تفاهم برطرف شده !!!

حسن حساس سه‌شنبه 3 آذر 1388 ساعت 11:00 http://www.watersky.blogsky.com

مهندسسسس سلام:-)...زیاد به میکرو نچسب و سمبل کن چون بعدش ای وی آره و پدرتو در میاره .بعدنشم نزار به لطافت زنانگیت صدمه بخوره.دس به برق و سیم و این کوفت و زهرمارا نزن.بزا دستای دنبه ای آقایون زخم و زیلی بشه.تو زن باش.خوشگل باش

مهران بقایی سه‌شنبه 3 آذر 1388 ساعت 14:33

خوش بگذره

گیس بریده پنج‌شنبه 5 آذر 1388 ساعت 00:25 http://ashgehibaran

سلام.. وبلاگ قشنگی داری..خیلی دل نوشتهات نازه

اما چقدر کم نظر داری

صدای خاص شنبه 7 آذر 1388 ساعت 00:19 http://yek-jaye-khali.blogsky.com

دوباره اومدم
آپ کردم

محسن شنبه 7 آذر 1388 ساعت 13:16 http://dez-negar.blogfa.com

سلام...ممنون که بهم سر زدی....واقعاً ببخشید که تو این چند روزه خبری ازم نبود...واقعاً این امتحانای میان ترم و پروژه های دانشگاه هیچ وقتی برا آدم نمیزارن...داغونم کردن! باز خدا رو شکر این همه وقت که ازم گرفتن حداقل تا الان کاملاً نمره هاشونو گرفتم....شما چطوری؟ چه خبرا؟ خوش میگذره؟
در مورد اون عکسهایی که نوشتی...من شدیداً منتظر عکسهای شما هستم....خیلی دوست دارم که ببینیم چه عکسهایی میگیری....در مورد گذاشتن عکس تو وبلاگ هم باید بگم که باید به آدرس http://pi6.ir/index.php بری و روی اون دکمه که نوشته browse کلیک کنی و عکستو انتخاب کنی بعد روی دیدن عکس کلیک کنی و آدرس اون رو کپی کنی ،توی اونجایی که میخوای مطلب بفرستی درج عکس رو بزنی و اون لینکو کپی کنی اونجا! واقعاً نمیدونم فهمیدی چی گفتم یا نه....ولی بهترین صورتی که میتونستم توضیح بدم اینطوری بود..امیدوارم یاد گرفته باشی.
عید قربان بر شما و خانواده محترم مبارک باد.
امروز آسمان از صبح که من بیدار شدم داره اشکاشو میریزه رو سر و صورت من و مردم شهر...منم عاشق اشک ریختن ابرم...حداقل این خوبی رو داره که دلش خالی میشه و همش بغض تو گلوش نیست.
الی عزیز....من با عکسهایی از بهشت به روزم و منتظر حضور سبز شما.

محسن شنبه 7 آذر 1388 ساعت 13:35 http://dez-negar.blogfa.com

راستی تهران خوش بگذره( البته اگه تا الان برنگشته باشی!)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد