درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

آقای حافظ

چه جالب!

الان... منتظرم تا مهمونمون بیاد... خواهرم امروز به عمم که از تهران اومده اصراااااار کرده که باید شب بیای خونه ی ما بخوابی... هنوز عمه نیومده خواهرم خوابیده!... حالا واسه چی خواهرم انقدر اصرار کرده عمه شب بیاد خونه ی ما بخوابه؟... واسه اینکه فردا بره به زهرا پز بده بگه دلت آااااااااااب... دیشب عمه خونه ی ما خوابید... مگه چیه؟ خوب اینم یه جورشه دیگه! 


یه چیز جالب!... الان خونمون سااااااااکت و آرومه... ملت خوابیدن اخه... فقط صدای شعله ی بخاری میاد!...

دیوان حافظ رو از تو کمدم برداشتم تا یه تفعلی(نمیدونم! اینجوری مینویسن اینو آقا مهران؟) بهش بزنم نمیدونید که چی اومد!

 

از چارچیز مگذر گر عاقلی و زیرک...........امن و شراب بی غش معشوق و جای خالی

میگم جناب آقای حافظ چه ادم جالبی بوده هاااااااااا... اینو که خوندم اونقدر خندم گرفته بود که نزدیک بود از صدای خندم همه ی اهل منزل بیدار شن!

حالا تعبیر فالم چیه؟

تو همین کتابه نوشته:

(اطمینان داشته باش که ما شما را دوست داریم.آنان که رنج و سختی را تحمل نکرده اند مزه ی خوشی و کامرانی را هم نمیدانند چیست. اینقدر عبوس مباش فکر کنن تا ببینی که چرا فرشته ها انسان را سجده کردند و در پیش او زمین ارادت بوسیدند از دوستان و اطرافیانت دل گیر مباش از روز خوشی یاد کن)

من که چیزی دستگیرم نشد!... شما اگه متوجه شدین به منم اطلاع بدین!...

نظرات 7 + ارسال نظر

سلام

شاید خواهرت دلیلی دیگه داشته

احیانا پسر عمه خوبی نداری

من به فال اعتقاد ندارم

ولی واسه سرگرمی خوبه

هر چیزی بیاد میبینی اون یه جورایی به خودتم ربط پیدا میکنه

ش

آرون یکشنبه 22 آذر 1388 ساعت 09:38 http://www.aron.parsiblog.com

خو سعی کن یه چیزی برداشت کنی از اون تعبیر فالت!
در ضمن کی میگه من شاعرم؟
در ضمن "تفعل" غلطه، به جای "ع" باید "الف همزه" بذاری

مهران بقایی یکشنبه 22 آذر 1388 ساعت 09:42

(تفال درسته البته در قسمت کامنتینگ همزه ی کوچک نیست اگر پیدا کردی یکی بگذار روی الف تا کلمه درست بشود ) الی در نوشته هات یه چیزی هست که فکر کنم قبلا هم گفته بودم ،اصلا لازم نیست ادبی به آن معنای خاص بنویسی همینکه مثل خودت مینویسی بهترین و با ارزش ترین کار است کمتر کسی میتواند اینطور باشد وقتی من به عنوان یک مخاطب نوشته های تو را میخوانم کاملا با احساس و فکر تو یکی میشوم و این چیزی است که آرزوی هر نویسنده ای است بنابر این همین روش را ادامه بده فقط چون در زمینه ی تخصصی خودت تا به حال مطالعه کردی کمی با دنیای ادبیات فاصله گرفتی این دنیا هم مثل آن دنیا ( منظورم رشته ات هست ) به قدر کافی پیچیده و درهم و برهم است با این تفاوت که از حوزه های دیگه مثل سیاست و اجتماع و ... هم قاطی مسئله هست مثلا این سه سنگ مزار که در عکس دیدی هر سه نویسنده و شاعر و محقق خوب این مملکت بودند و خیلی برای ادبیات ایران زحمت کشیدند مختاری و پوینده در سال 77 توسط عواملی از وزارت اطلاعات ربوده و کشته شدند برای این اینکه قصد داشتند دولت خاتمی را با مشکل مواجه کنند و قضایایی از این دست نفر سوم هم ( هوشنگ گلشیری ) قصه نویس و رمان نویس خیلی خوبی بود اما طرفداران همان گروهی که مختاری و پوینده را کشتند اجازه ی برگزاری مراسم سر مزارش را نمی دهند گاهی سنگ مزارش را خراب میکنند و گاهی آنهایی را که برای مراسم می آیند میگیرند و الی آخر ...در این مملکت برای آدبیات خونهای زیادی ریخته شده و زحمتهای فراوانی کشیده شده اما کسی قدر نمی دارند و حکومت فقط به کسانی اجازه ی نفس کشیدن می دهد که برای او بنویسند و ... به هر حال این بخشی از کل ماجرا هست نه همه ی آن // آن تفسیری هم که از شعر حافظ در آن کتاب شده کاملا غلط است و تو حق داری که سر درگم بشوی شعر حافظ را باید خواند و لذت برد حافظ برای مردم نوشته و علت این که تا امروز تروتازه مانده همین است که در دل مردم و همه ی عاشقان دنیا جا دارد همان برداشتی که تو در قدم اول از شعر حافظ میبری همان درست چون حافظ با قلب تو کار دارد / موفق باشی

مهتاب یکشنبه 22 آذر 1388 ساعت 14:48 http://www.dezrood.blogfa.com

من که تا حالا هر فالی گرفتم به دردم نخورده ....
برا همین تقریبا میشه گفت بهش اعتقاد ندارمو باهاش حال نمی کنم ...

حضرت حافظ یکشنبه 22 آذر 1388 ساعت 16:56

درخواستی دارم از برخی نازک اندیشان بی جنبه السجایا و بد فهمه الخصائل..
لطفا خدمت ما نه تفعل بزنید ، نه استفعال و نه مفاعله!!
این تعبیرات را هم به پای ما بسته اند.تعبیر ما آنست که از دل برخیزد.

مریم یکشنبه 22 آذر 1388 ساعت 20:05 http://mosafer777.blogfa.com

سلام
جالب بود خواب و تفال و ادراک شعر الی حالت خوبه ؟؟؟

مهرداد یکشنبه 22 آذر 1388 ساعت 23:28 http://mehrdadpad.blogsky.com/

نوشته ات رو خوندم جالب بود. ولی قال این چیزا رو من به شخصه قبول ندارم. آپم عزیز با در پشت نقاب احمقانه ی که بر چهره مان می زنیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد