درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

روزمره

خبر؟ 

دیروز ظهر یه نفر بهم تلفن کرد... میخواست در مورد یکی از دخترای همکلاسیمون ازم تحقیق کنه... واسه امر خیر و ...منم گفتم که شناخت خانوادگی ازشون ندارم ولی دختره دختره خیلی خوبیه.... هرچی خودمو کنترل کردم نتونستم به عطی نگم!... بهش گفتم... اونم از خودش بسیاااار ذوق نشون داد!... ولی قرار شد دیگه به کسی نگیم!... خیلی خبر داغی بود!... آخه...  

 

فک کن!... این وصلت سر بگیره!... خیلی جالبه!... اخه به ذهن ما نمیرسید که فلانی فلانی رو بخواد!... 

  

  

امروز صبح!... تصادف کردم!..... مقصر من نبودم البته!...  از ماشینم پیاده نشدم... داشتم زنگ میزدم به بابام که بیاد... آقایی که به ماشینم زده بود و جلوشو داغون کرده بود و سپر ماشینو از جا کنده بود... اومد گفت خانم تو رو خدا زنگ نزن به پلیس... خسارتت هرچقدر باشه میدم بهت... بهش گفتم پلیس کیه!... دارم به بابام زنگ میزنم... یه کم ترسیده بودم!... بابام که اومد خیالم راحت شد... کلیدا ی ماشینو دادم به بابام خودم رفتم!...  

 

 

عصر سر کلاس... فاطی ها محاصرم کرده بودن... یکیشون گرمش بود... یکیشون استرس داشت... یکیشون جر بود... کشتنم!... اون که گرمش بود همش حرف خنده دار میزد!... تمام طول کلاس داشتم میخندیدم از دستش... بهش گفتم فردا عمرا پیشت بشینم!... ردیف اول هم میشینیم... خوب زشته... استاد گناه داره... دیگه ردیف اولی ها درسو گوش ندن کی درس گوش بده ها؟.... 

 

بعد از کلاس اون فاطی که امتحان نداده بود گفت میخوام با استاد حرف بزنم ولی روم نمیشه... هر کاریش میکردیم نمیرفت پیش استاد... اون یکی فاطی هم رفت به استاد گفت استاد بیا یکی از بچه ها کارت داره!... فک کن!... استادمون هم اومد!... نااااااااازی... به نطرم خیلی نازیه!... مثل دختراس!.... امروز با دستش یه دندونه ی ۲ رو پاک کرد که ۱ بشه... گفت وااااای الان بیماری پوستی میگیرم!...

وای یه چیزی!... ملت تو خیابونن الان!... نمیدونستم خیابونا انقدر شلوغه!... نشستیم تو خونه از بیرون خبر نداریم!... با مامانم یه سر رفتیم خونه خالم... گیر افتادیم تو ترافیک... راه نبود اصلا!... ملت خوابشون نمیاد؟.... دوست ندارن شب تو کانون گرم خانواده باشن و با هم حرف بزنن؟....  بعد میرن بیرون که چی بشه؟.... مثلا خانوما تو خیابون راه میوفتن راه میرن که چی؟ بعد شوهراشون بهشون نمیگن چرا تا این وقت شب شما بیرونید؟

نظرات 8 + ارسال نظر
محسن شیطون جمعه 4 دی 1388 ساعت 01:24 http://dez-negar.blogfa.com

سلام. adsl که گرفتم به اسم 128 هست ولی تو سایت پارس آنلاین نوشته 256 !!!
نمیدونم...ولی کیفیت و سرعتش واقعاً عالیه.
خدا کنه همینطور بمونه.....میتونی بری پاساژ ولیعصر نمایندگی پارس آنلاین، طبقه بالا شرکت پویش شبکه پارس بپرسی.
البته اگه میخوای در مورد سرویس های شرکت شاتل هم بپرس که ضرر نکنی و شاید شاتل چیز بهتری داشته باشه... من که شاتل رو نپرسیدم. چون پسر عمه جونم این سرویس رو گرفته بود و اونم نحقیق میکنه که میگیره.....برا 3 ماه 25000 تومن بهش دادم مودمش هم 27000 تومن از انصاری.
ترافیک هر ماه 1gb
.

قیمتش خوبه هااا

مهران جمعه 4 دی 1388 ساعت 11:21

به این خیابون روی ها میگن تفریحات شبانه ی ده روزه !!

تینا جمعه 4 دی 1388 ساعت 13:58

اخ جون امر خیر (-:
میگم الی تو چقد قابل اعتمادی که ملت زنگ میزنن از تو میپرسن؛یه جورایی حرفت سنده دیگه اررررره؟ *َ-:

تینا جمعه 4 دی 1388 ساعت 14:03

راستی الی جون؛ وبلاگت به روز که سهله خیلی به ساعته :دی

عطی جمعه 4 دی 1388 ساعت 16:11 http://ruzhayetekrari.persianblog.ir

هه هه کاملا میشه فهمید کدوم فاطی چیو گفته..و کاملا حالت هاشونم قابل تصوره..
یادش بخیر..
عزیزم ساعت ۱۱-۱۲ که تازه سره شبه..
تو ۳ برو خیابون هنو دارن میرنو میان...انقد دیشب خندیدیم بشون..به قول خاله ام انگار روز قیامته میدویدن اینور اونور واسه غذا ...انگار صد ساله گرسنه ان
همه چی هس بجز عزاداری...
همه تیپ میزنن میان بیرون..
راستی اینترنته ما شاتله.

محسن جمعه 4 دی 1388 ساعت 19:04 http://mohsenbak.persianblog.ir/

این فاطیا نفهمیدم یعنی چی؟!
تفلکی باباها....چقدر باید تلفن بهشون بشه...!!یارو چرا ترسیده بود؟ماشیناتون چیا بود؟
راستی....هیچی ولش کن....

فاطمه یکشنبه 13 دی 1388 ساعت 17:14

یه سوالی برام پیش اومده اونم اینکه ایت همه فاطی چطور دور تو جمع شده یعنی تو دوستات بجز فاطی اسمی نیست در ضمن از اینکه اسم زیبای فاطمه رو فاطی صدا میزنی ناراحت نمیشن

فاطمه یکشنبه 13 دی 1388 ساعت 19:25

من خودم زغال امر خیرم البته یه جوری امر خیر به هم زنم تا حالا چند نفر ازم خواستند براشون با کسی صحبت کنم اما چه کنم که نمی تونم یعنی روم نمیشه برم به دوستم بگم فلانی میخواد بیاد خواستگاری حالا توچی کار کردی فکری براشون کردی یا نه یا سپردی عطی بجات بگه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد