درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

لنز....

خوب شما باشی دلخور نمیشی؟

من که خیلی ناراحتم!... girl_to_take_umbrage2.gif تو آبان رفتم پیش بینایی سنج معروف شهر... که برام لنز تجویز کنه.. . بینایی سنج  گفت یه جفت لنز یک ساله برات سفارش میدم...  بهش گفته بودم من این لنزو واسه فلان تاریخ احتیاج دارم لطف کنید چند روز قبلش لنزا رو بهم بدید تا چشام بهشون عادت کنه... چند روز قبل از اون تاریخی که میخواستم... بهش تلفن زدم گفتم چی شد؟...sad.gifگفت تازه امروز میخوام برات سفارش بدم!... hysteric.gifشما باشید حرصتون در نمیاد؟.... ولی بازم چیزی نگفتم.... یه روز قبل از اون روزی که احتیاجشون داشتم... بهش تلفن کردم و با ناراحتی sad.gifبهش گفتم اگه امروز لنزام اماده نباشه دیگه نمیخوامشون...  گفت باشه!... بیا ببرشون... swoon2.gifساعت 1 ظهر بود... رفتم تو مطبش... اولین بارم بود میخواستم از لنز استفاده کنم.. . اول منشیش گفت بیا حساب کن... گفته بود لنزم 50 تومن میشه... ولی حدود 80 تومن ازم پول گرفت!!!!!....  6500 پول آموزش استفاده از لنزو دادم... رفتم تو اتاق خانم بینایی سنج... تا وارد شدم... هی گفت من دیرم شده.. . الان به خاطر شما موندم... میخواست لنزو بزاره تو چشمم... خوب!... شما اگه کسی بخواد انگشتشو تو چشمتون کنه چشمتون بسته نمیشه؟.... دست خودم نبود!!!...swoon2.gif هی میگفت چرا چشمت بسته میشه... نمیفهمید!!!!!... hysteric.gif

خلاصه... به سختی لنزا رو گذاشت تو چشمم... گفت حالا خودت درشون بیار... بلد نبودم... میگفت همینجوری باید دستتو کنی تو چشمت و لنزا رو دربیاری... انگشتمو میزاشتم رو لنز ولی سر میخورد و لنز نمیومد تو دستم... رفت پنس آورد لنزو با پنس از چشمم دراوردم!!!... فک کنید...

اومدم خونه... به یکی از دوستام تلفن کردم... اون کاملا برام توضیح داد که چطور باید لنزو دربیاری...  دیگه یاد گرفتم...  حدود سه هفته از لنز استفاده میکردم و خوب بود... چند هفته ای بود... لنز خیلی چشمامو اذیت میکرد...  بخصوص لنز چپ!

میرم پیش خانم بینایی سنج معروف شهر... بهش میگم لنزها خیلی چشممو اذیت میکنه.. بخصوص لنز چپ خیلی چشممو اذیت میکنه... میگه بشین پشت دستگاه... میشینم پشت دستگاه... چشمامو نگاه میکنه... میگه چقدر چشمات چربه!...sad.gif غذاهای چرب زیاد میخوری!...  خوب چه ربطی داره!... hysteric.gifتازه من اصلا غذای چرب نمیخورم!...بعد میگه... بس که چشمات چربه لنزو خراب کرده... برو لنزو دربیار بیارش ببینمش... میرم لنزو درمیارم...  رو انگشتم میارم خانم بینایی سنج مشهور شهر... اصلا نگاش نمیکنه... میگه خرابش کردی بندازش بره!...hysteric.gif چه مسخره!!!!!!!!!!!!!... فک میکنم شوخی میکنه!...  بعد از چند ثانیه میبینم جدی جدی میگه دیگه این لنزو نذار تو چشمت!... وگرنه چشمت خون ریزی میکنه!...  چه بی ربط!...swoon2.gif میگه خیلی به لنزت ور رفتی خرابش کردی... بعد سرخوش... میگه... بندازش آشغالی...

منم موندم!.. .. بهش میگم چیکارش کردم که خراب شده؟... علتش چیه!... میگه نمیدونم... حرفی نداره بزنه!... خیلی ناراحت میشم.... لنزی که قراره 1 سال برام کار کنه... 1 ماه هم ازش استفاده نکردم... بعد خیلی راحت میگه بندازش بره...

بعد با خونسردی میگه... میخوای این سری برات یه نوع دیگه لنز بگیرم؟!... بهش میگم نه!... نمیخوام ممنون.

لنز جنس بد بهم انداخته!!!!!... از مطبش میام بیرون...  ولی خیلی از دستش دلخورم.... لنز یک ماهه به جای لنز یک ساله بهم داده...  احساس میکنم هنوز چشمام داره میسوزه از درد اون لنزی که تو چشمم بود... تمام ذهنم پر از افکار منفی میشه...

نظرات 13 + ارسال نظر
آرون چهارشنبه 16 دی 1388 ساعت 09:52

خو این لنز که به درد نمی خوره...من باشم عینک ته استکانی می زنم ولی حاضر نیستم لنز بذارم! خو ضرر داره...اونم تو این هوای خاکی خوزستان...
---------------------------------
اگه بدونی این دو روز با چه بدبختی انتخاب واحد کردم!!!!!!!!!!
فکر کن دیروز از ساعت ۵:۳۰ صبح تا ۱۲:۳۰ علاف بودیم! میگفتن از ساختمون مرکزی سیستم ها مشکل داره!آخرش هیچی

آرون چهارشنبه 16 دی 1388 ساعت 09:57

امروز صبح هم همون آش و همون کاسه!
در خوابگا رو باز نمی کردن ! تا ساعت ۶:۵۰ ! تمام راه رو تا دانشکده دویدیم...جلو در سایت جمجمه!
رفتیم تربیت بدنی...سیستم هاش قطع بود!
دوباره رفتیم دانشکده خودمون ... نمیشد نفس بکشی!!!!
واحد گیرم اومد خدارو شکر ولی اون چیزی که می خواستم نشد...تمام آز هام جابه جا شدن...از صبح تا بعد از ظهر تو دانشگاه باش برا یه سکشن آز...کارد بزنی خونم در نمیاد رفیق...
می بینی چقدر اذیتمون می کنن وحشیا...؟

[ بدون نام ] چهارشنبه 16 دی 1388 ساعت 09:59

آیا چشمهات مشکلی داره یا برای زیبایی میزنی

کاشکی مثل یه دختر خب اول مشورت میکردی

لنز به این ارزونی حتما آشغال هست

انجل چهارشنبه 16 دی 1388 ساعت 10:53 http://weblog.dezfoul.net/sky_angel

سلام!
آخی... الان که داشتم مطلبتو می خوندم ...همسن زور چشام می خواست اشک بریزه... یه جوری شده بود...
برام دعا کنین هیچ وقت عینکی نشم...
البته لا بد زیاد درس می خونی هاااا... بابا بی خیال...
(من خودم درسام خوبن هااان)

مهران چهارشنبه 16 دی 1388 ساعت 14:32

اولا که الی خوبت بشه من اینجام و اونوقت تو این بلا سرت میاد / در ثانی این خانونم( م / ح ) یه آدم بی سواد و فوق العاده طماعه با آنکه پولاش از پارو بالا میره واسه یه ریال جونش درمیره و بهتره بدونی که برای همین کاراش یه پرونده ی قضایی هم توی دادگاه داره سال قبل لنز تاریخ مصرف گذشته و باز شده را به یک عروس بخت برگشته داده بود تا در شب عروسی توی چشم بگذاره بیچاره در شب عروسی چشمش عفونت کرد و کل عروسی به هم خورد شوهرش شکایت کرده و هنوز ... متاسفانه اطلاعات مردم در باره ی لنز کافی نیست و امثال این بینایی سنج و برخی دکتر های چشم پزشک به دلیل دخالت در کار عینک سازی ها که فروشنده های اصلی لنز هستند فقط برای این که از این راه هم درآمدی کسب کنند همه ی اطلاعات را به مردم نمی گویند هیچ ،‌تازه از جنس های تقلبی و نا مرغوب هم استفاده می کنند لنزی که مرغوب و اصلی باشد در بهترین حالت در منطقه ی زندگی ما به شرط هفته ی سه بار استفاده فقط شش ماه دوام می آورد گو این که برو خدا را شکر کن که زخم قرنیه نگرفتی لنز اگر نامرغوب باشد اگر درست استفاده نشود اگر محلول لنز نامتناسبی استفاده کنی قطعا به زخم قرنیه منتهی می شود ولی مردم از آنجائیکه اعتماد کاذبی به پزشک دارند هیچ گاه به ذهنشان خطور نمی کند که پزشک آنها را سرکیسه کرده و فکر می کنند اشتباه از خودشان است آنها قیافه ی حق بجانب میگیرند و تقصیر را به گردن بیمار می اندازند مثل این خانم شیاد که به تو گفته چشمات چربه !! قبلا یک بار هم خودم سر یک مسئله ی دیگری با او جدل داشتم و ایشان دلیل می آورد که دید چشم دختران شهری با دید چشم دختران روستایی فرق می کند !! متاسفانه از این خانم و دیگر پزشکان شهرمان گفتنی زیاد است شبکه ی بهداشت هم از این تخلفات اطلاع دارد اما مسامحه می کند و برای این که پزشک توی شهر کم است زیر سبیلی آنها راد می کند / به هر حال همیشه سلامت باشی و قبل از هر کاری با اهلش یک مشورتی بکن

مهتاب چهارشنبه 16 دی 1388 ساعت 15:25 http://www.dezrood.blogfa.com

من جات بودم یه کف گرگی میزدم تو روش ... چقد نامرد ...
راستش خیلی قالبو دوس دارم ... دلم نمیاد بهش دس بزنم ...

روزهای تکراری چهارشنبه 16 دی 1388 ساعت 16:03

ای ی ی کور شدم...

روزهای تکراری چهارشنبه 16 دی 1388 ساعت 16:04 http://ruzhayetekrari.persianblog.ir

ها ببین ...اون تیکه انگلیشا یعنی چه؟؟؟؟؟
هیچی سختتره این نیس که هی بخای بنویسی persianblog...

کسری چهارشنبه 16 دی 1388 ساعت 16:44 http://kasra22.blogfa.com

میان سکوت سنگین این شب و های های بی صدای تنم ، همره بادهای بیابان شده ام و تو ای نفرین ، به کدامین گنه گواراتر از همیشه بر پیکرم سایه افکنده ای . ای رهگذر بر بالینم سایه مگستران که چهرم ام تشنه شلاق است ...........

روزهای تکراری چهارشنبه 16 دی 1388 ساعت 17:53

ها خودم فهمیدم...اول معلوم نبود چین...حالا معلوم شد..

محسن چهارشنبه 16 دی 1388 ساعت 20:20 http://mohsenbak.persianblog.ir/

خدا وکیلی این کارا چیه میکنید.....
اگه لنز برای زیبایی بوده که باید بگم......
والا همه دخترا همیطوری خود به خود خودشون خیلی قشنگن دیگه نمیخواد برن یه تکه پلاستیکی یا شییشه ای بکنن تو چششون!!
تازه اون روز تو اخبار گفت یه زن سوریه ای رفته قرنیه چشمش رو عوض کرده!!!!فکرشو کن!!!برای اینکه رنگ چشمش عوض بشه رفته قرنیه چشمش رو عوض کرده......
حالا یه کاری بهت یاد میدم خیلی حال میده...
من یه موبایلی داشتم خیلی دوسش داشتم.یه بار نمیدونم چش شد کد اشتباه بهش دادم قفل شد.بردمش تعمیر گاه هزار بار بهش گفتم چیزیش پاک نشه ها...اس ام اسام نره....برنامه هام نره....هی گفت نه هیچ طوریش نمیشه...آقا ۶ هزار تومن گرفت فرمتش کرد بهم داد گفت بیا درست شد!!!
نگاه کردم دیدم رفته رو تنظیمات کارخونه هرچیم روش بوده پاک شده!!!بهش گفتم نکنه دوربین مخفیه؟؟!! مرد حسابی دارم میگم چیزیش پاک نشه تو که فرمتش کردی.....!!!
هیچی دیگه....دستم به جایی بند نبود.گفت بیا حالا برنامه ها رو دارم بهت بدم.....گفتم برو بابا حالا حالتو میگیرم. فرداش جمعه بود.رفتم یه چسب قطره ای خریدم ریختم تو قفلای در مغازش....(شیطان) البته دلم براش سوخت.تو همه قفلا نریختم.یه قفل کتابی بود که اگر اونو چسب میزدم باید یه تیکه از دیوار مغازه رو خراب میکرد تا جا دست پیدا کنه برای بریدن قفل.
همین دیگه...تموم شد.....خدا ببخشتم.....

فاطمه پنج‌شنبه 17 دی 1388 ساعت 01:54

آخه بنده خدا نونت نبود آبت نبود لنز گذاشتنت چی بود نمی دونم این چه ویروسیه همه گیر شده که ملت عشق لنز وعمل کردن دارن مگه عینک چشه قدیما که کلی کلاس داشت هر کی عینکی بود یعنی دیگه آخر ش
یادمه زمان من بچه ها عاشق عینکی شدن بودن اما حالا طرف شماره چشمش به زور به نیم میرسه با اصرار میره لنز میزاره و دیگه اگر به یک رسید تا پاش به سن 18-19رسید رو تخت اتاق عمله تازه اینا خوبن که یه ضعف بینایی دارن اما اونی که از سر خوشی میره لنز برا زیبایی میزاره دیگه حالش واقعا بده
حالاالی جون توهم ناراحت نشو شاید خیری درش بوده که از دست لنز راحت شدی ممکن بود خدای نکرده به چشمت اسیب برسه
در ضمن میخوای دکتر بری پیش یه ادم حسابی برو نه پیش این (م /ح)که هیچ سرش نمیشه

محسن شیطون پنج‌شنبه 17 دی 1388 ساعت 03:35 http://dez-negar.blogfa.com

سلام دوست عزیز.
در مورد لنز باید بگم اینجور که شما نحوه گذاشتن لنز و در اوردن اون ( انگشتمو بکنم تو چشم...با پنس لنز رو از تو چشم در اووردم ) امیدوارم که هیچوقت مجبور به استفاده از لنز نشم...در ادامه نوشته های آقا مهران عزیز که خیلی خوب همه چیرو توضیح دادن منم یه برنامه توی تلویزیون دیدم که در مورد همین چیزا بود دو تا دختر بودن که به خاطر استفاده از لنز نا مرغوب یا همچین چیزی چشمشون عفونت کرده بود و وضعشون خیلی خراب بود...خوشحالم که شما چیزیتون نشد...خدا رو شکر...
بالاخره عکسهای ماه محرم رو گذاشتم تو وبلاگم...این بار ولی آپم یکم متفاوته ! بیا خودت میبینی. منتظرتم.
( البته اینم بگم که برای همین آپ سه چهار ساعت پای کامپیوتر نشستم و حسابی . . . البته برای یه دانشجوی کامپیوتر این باید یکی از عادی ترین چیزا باشه ! )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد