هوا به این خوبی...
حیف نباشه جمعه آدم از صبح تا ظهر تو خونه بمونه!...
کاش پسر بودم و چند تا دوست پایه داشتم...
ولی حالا چی؟
دخترم.....
-----------------------------------------------------------
بعدا نوشت:
با خانواده نهار رفتیم بیرون... هوا عالی بود... تو جاده ی خلوت تا تونستم گاز دادم... احساس پرواز بهم دست داده بود...
منم که پسرم ته خونه نشستم
مگه بیرون رفتن و هوا خوری پسر دختریه الی کافیه بری همین پارک زیر پل قدیم بزرگ و قشنگ و با صفاست ماشینم که داری قدم میزنی هوا میخوری موسیقی گوش میکنی یه آدامسم برای ورزش فک میگذاری کنارش بعدشم برمیگردی و تمام البته من امروز این کار رو کردم به اضافه اینکه در قسمت آخر دو دست کباب هم بردم خانه بچه ها هم کلی ذوق میکنن
اتفاقا جمعه ی پیش عصر با خواهرم رفتیم پارک زیر پل!... خلوت بود... تاب بازی کردیم.. هوا خنک بود... باد خنک میومد... یخ زدیم.. ولی خیلی خوش گذشت...
ماشین دارم ولی نمیشه که الکی تنها برم بیرون... الان همه میگن چه دختر دل خوشیه!... از سرخوشی پاشده تنهاایی با ماشینش اومده بیرون
فک میکنی...
پسر بودی الان خابیده بودی تو خونه!!!
اصلا فکر نمیکنم.. اگه من پسر بودم ... تو هی پسر بودی... میومدم دنبالت.. میرفتیم صفا سیتی... خیلی وقته حرف نزدیم هاااااا
من یه عالمه حرف دارم خوب!
سلام
اصلا حس بیرون رفتن نیست مطلقا
البته اگه یه پایه باشه شاید
سلام خوبی وبلاگ خیلی قشنگ و جالبی داری خوشحال میشم اگه به سایت من هم سر بزنی در مورد فروش اکانت های رپیدشیر و مگا آپلود هستش منتظرم فعلا بای
سلام
به نظر من این محدودیت ها فقط و فقط ساخته های ذهن خودمان هستند. ما انسان هستیم و توانایی انجام خیلی از کارها را داریم....وای به اون روزی که واقعا و از ته دل یه چیزی رو بخوایم ...ما هم رفتیم بیرون...جاده سردشت....خیلی با صفا و پر از ترافیک
جواب دادم
چی رو؟
سلام
منم این چند روز پوسیدم تو خابگااااااااااااااااااااااااا خو
آخ گفتیا!
احساس پوچی میکنم
در حده مرگگگ!