یه چیزی!....
تو دانشگاه آزاد دزفول!.... یه قانونی تصویب شده!.... طرح جدا سازی کلاس های پسر دخترا!!!!... جالب اینجاست که برای آقایون باید استاد آقا بزارن و برای خانم ها استاد خانم!!!... برای درس های پایه این کارو کردن!... قبلا که این طرحشون برای درسهای عمومی عملی شده بود... حالا نوبت درس های پایه رسیده!!!... من دوست دارم ببینم کی میشینه این طرح های مسخره رو تصویب میکنه!!!.... برای طرز فکرش متاسفم.... کم کم ممکنه دانشکده ها هم از هم تفکیک بشن.... دانشکده ی خواهران... برادران!!!!....
خو همین کارا رو میکنند که.....
سلام.زمانی که من هم در دانشگاه دزفول درس می خواندم این طرح را انجام دادند ولی جواب نداد.بهتره بگویم نتوانستند انجام دهند.خدا آخر عاقبت همه ما را ختم به خیر کند با این مدیران ...
دس رو دلم نذار که خونه
جدی؟
دل شما هم خونه؟
مگه داشگاه شما هم اینجوریه؟
بزار این چند تا نقطه ی آخر رو من بگم .
بیشتر ایران به خاطر این محدودیت های بی جا و الکی و مسخره مریض جنسی شدن . و این یعنی فاجعه.
واقعاً متاسف شدم.
سمای ما هم که از زمانها دور اینجوری بوده و تازه الان ابتکار به خرج دادن....3 روز اوّل هفته برا دخترا....3 روز آخر هفته برا پسرا!!!!!!!!! روز جمعه هم برا دخترا و کلاسهای پسرا تو آموزشکده رودبند برگزار میشه.
درست مثل یه مهدکودک....حالا توجه کن منظور من از اینجور مریضی چیه//از وقتی اینجور شدن کلاسها ...این پسرا که میدونن دخترا میان تو کلاسها و سلف سرویس و پا کامپیوتر ها میشینن ، همه جا شده شماره های پسرا با این مضمون : "اگر مایلید با یه پسر خوشتیپ ، پولدار و خوشکل و ناز صحبت کنید با این شماره تماس بگیرید 0916...... آقای X بچه کرج !" چی میشه به این گفت؟
جالبه یه نفر که میشناختمش ( دوست دوستم ) و شمارشو گذاشته بود گفت : از بس اینا تماس گرفتن ، هنوز تماس این یکی رو قطع نکردم نفر بعدی زنگ میزده....به این میگن افتضااااااااااااح
نه ه ه ه
توجه نداری دیگه... تو مهدکودک ها که تفکیک جنسیتی نداریم که!...
دانشگاه تهارن به خاطر اینکه توی سلف سرویس قاشق پلاستیکی میدن !! اعتراض میکنن !!!!... شما هم اینجا تو دزفول میشینید و هر کار و هر برنامه ی مسخره ای که میخوان رو سرتون پیاده میکنن....
مرده شور ببره خودشون و قانوناشون رو....
از ما که گذشت...
دانشجوها برن اعتراض!!!
سلام
چقد آدم خوشش می یاد که تا آپ می شی کسی متوجه ی این آپ شدن ها باشه. و این یه کم مسئولیت آدم رو بالا می بره.
ممنونم از شما.
در ضمن جمله ی بالا رو خیلی دوست دارم:"اتفاق ها وقتی میافتند که انتظارشان را نمیکشیم!" جدیدا ها دارم این مسئله تمرین می کنم. انگار روون و جار می شی تو همه ی موجودات.
ممنون.
در ضمن اگه خواستین خودتون رو معرفی کنین. البته اصراری نیست.
این جمله تجربه ی منه!!!
من تازه وبلاگتو پیدا کردم... برام جالب بود که شما هم مثل من هر روز آپ میکنی!!! و بعضی از پستات واقعا قشنگن و من لذت میبرم از خوندنشون...
مثل اون حس مشترک!
معرفی؟...
من الی هستم!... ساکن دزفول!
اااا
جددی میگی؟!
نشنیده بودما!
خوبه هرکی صب از خواب پا میشه یه طرحی واسه خودش میریزه!
من نمیدونم تا کی باید موشه آزمایشگاهی بود!
منم دیروز پیش مدیر گروهمون بودم اتفاقی شنیدم!!!
سلام دوست گرامی
خبر جالبی بود یا شاید تازه !
اپ کردیم خوشحال می شیم تشریف بیارید
من یک ساعت داشتم کانکت میکردم همش بوق مشغولی شنیدم دیگه عصبی شدم
دقیقا منم همینطور!
از ساعت ۳ تا الان!
الان ساعت ۹ شده دیگه!!!!...
فک کن!... تمام مدت مشغول بود!!!
زنگ زدم شبکه میگم آقا یه شماره دیگه ندارید!! با اون کانکت شیم؟...
آقاهه گفت دخترم... الان خط شلوغه موقع شام همه میرن شام میخورن اون موقع خلوت میشه بیا رو خط!!!
og
نیستی ؟
من که همیشه هستم
(دو نقطه دی)
...و ....و ...تو دانشگاه!!!!!!!!!!
merhan
سلام میدونی چیه بعضی ها که آدم های بی جنبه وبی کاری هستن از اونجایی که به قول معروف کافر همه را به کیش خود پندارد فکر می کنن بقیه هم بی جنبن پس برای راه حل مشکل به جای اینکه جنبه خودشون رو ارتقا بدن میان وطرح بی خود میدن وفکر میکنن محدودیت راه حل همه مشکلاته درحالی که محدودیت توخیلی چیزها اول مشکلات است
(البته تویه جایی هم خوبه مثلا من چند روزه متنیتورم رو از 17 اینچ به 19 تغییر دادم نمی دونم چرا چشام جنبه ندارن وبا این مانیتور بزرگه حال نمی کنن وحسابی اذیتن وهوای همون مانیتور قبلی رو کردن آخه میدونی این مانیتوره همه چیز رو کش میاره برا همین چشمام احساس بدی دارن پس محدود کردن چشم به دیدن 17 اینچ محیط برا چشم بهتر از نگاه به 19 اینچ است)[
سلام
خوبی؟
به نظر تو ارامش یه فوتبالیست اینقدر پولشه؟
ما افرادی هم داریم که خیلی معروف هستند اما همچین پولی نمیگیرند
راستی مگه تو دانشجوی دانشگاه دزفولی؟
اخه من که نشنیدم
ممنونم که اومدی و نظر دادی
منتظر حضور پر مهرتم
نمیدونم!... ولب به نظر من اونقدرا هم پول مهم نیست!!!
من فارغ التحصیل شدم!!!!
ولی تو دانشگاه دزفول این قانون جدیدا اومده!!!
آخی...یادش به خیر....
ما تو آکسفورد که بودیم خوابگاه مونم با دخترا یکی بود.....