من: امروز.... صبح شنبه... از همین الان شروع میکنم.... میخوام سکوت کنم... شاید اینجوری بیشتر صدام شنیده بشه... البته.... یه دفترچه و یه خودکار تو جیبم میزارم... هر جا حس کردم که اصلا نمیتونم ساکت بمونم.... به جای حرف زدن حرف هامو مینویسم.... البته... شاید این بی حرفی تو دنیای بیرون پر حرفی تو دنیای مجای رو به بار بیاره!!! :دی
خواننده های وبلاگم: الی... نه که خیلی کم حرفی اینجا.. آخی....
حالا ببینیم چطور میشه!!!
نتیجه های ارشد دانشگاه آزاذ برای بچه های ممتاز اومده..... چند تا از دوستای نزدیکم قبول شدن... و من از این بابت بسیااااااار خرسندم!!!
دیگر اینکه.... من اگه خواهر نداشتم چی کار میکردم؟؟.... اونایی که خواهر ندارن هی بشینن غصه بخورن!!! :دی.... تنها بدی ای که خواهر داشتن داره اینه که... خواهر کوچیکه ی آدم یه روزی هم سایز آدم میشه و شبیخون میزنه به کفش و لباس و مانتو ی آدم.... و مانتو رو اتو میکنی میزاری تو کمد آماده برای روزی که عجله ای میخوای بری بیرون.. و خیالت راحته که یه مانتوی مرتب تو کمد داری... و وقتی میری میبینی مانتوت نیست... اصلا جای تعجب نداره اصولا!!!....
سلام. صبح بخیر.
فکر کنم دنیای مجازی تنها جایی باشه که میتونی در سکوت هر چی دلت میخواد حرف بزنی بدون اینکه یه کلمه هم صحبت کنی...ما هم منتظر میمانیم ببینیم چی میشه...کار جالبی رو شروع کردی.
به اون دوستات هم تبریک بگو...ایشاا... نوبت خودت بشه...
هرچه قدر بنویسی من باز هم می خوانم.
خواهر هم ندارم. لباس ها همیشه حاضر و آماده سر جای خودش می مونه
رامک جان
ممنونم عزیزم
میگم شما همشهی ما هستی آیا؟؟؟
سلام
منکه..
خب نداشته باشم..
خودم تنهایی هم خاهره خودمم هم هووی خودم..
هیچوق لباسه تمیزه اتو کشیده ی مرتب پیدا نمی کنم.چون هر دفه که میخام عجله ای برم بیرون
دفه ی قبل ورداشتمش پوشیدمشو انداختمش..
همیشه هم سایزم با خودم یکیه متاسفانه
"اگر همه آدمها اینقدر تواضع داشته باشن (مغرور نباشن )که خطاهای خودشون رو راحت بپذیرن و تمام مشکلات رو به گردن یکدیگر نندازن و سعی در اصلاح اون اشتباه بربیان .. خب معلومه خیلی چیز ها عوض می شه ... یا به شکلی دیگه خیلی از مشکل های ارتباطی آدم ها با این اتفاق درست می شه "
از وبلاگ : http://fatimapic1.blogsky.com/1388/12/15/post-505/
-----------------------------------------
دیدم واقعاً درسته گفتم واست بنویسم که تو هم بخونی...
پ . ن : عنوان وبلاگ: "من از دو روزه ی هستی به جان شدم بیزار...خدایا شکر که این عمر جاودانی نیست"
اینو کی نوشتی ؟ البته من فکر کنم از پست قبلی بود دیدمش...جدی نظرت اینه ؟
نه بچه جون...
فک کردی من باهات شوخی دارم؟؟؟
]عالی می نویسی ... و جذاب ...
با 17 به روزم
درود
سلام
باز خوبه تو توی این دنیای مجازی میتونی حرفت رو بزنی من چیکار کنم که دیگه حرفم نمیاد