درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

مرگ تدریجی یک رویا

من این روزا تو افسردگی حاد به سر میبرم.... خداییش بیکاری بد دردیه... من دیگه خسته شدم بس که نشستم نقشه کشیدم و برنامه ریختم و هیچ وقت بهشون عمل نکردم.... این چند سال اخیر... خیلی زود تر از چیزی که فکرشو میکردم گذشت.. بچه که بودم... همیشه فکر میکردم یه ادم 17 ساله 18 ساله... 20 ساله... چقدر بزرگه.. همیشه دوست داشتم 18 سالم شه!... حالا میبینم اصلا متوجه نشدم کی 23 ساله شدم!.... من هنوز هیچ کاری نکردم.. به هیچ جایی نرسیدم!...   

 

 

 

  دیروز... تو سایت ثبت نام آزمون استخدامی اموزش پرورش... وقتی دیدم لیسانس منو نمیخوان... حالم گرفته شد!... نه اینکه خیلی به شغل معلمی علاقه داشته باشم ها.... برعکس... اصلا حال و حوصله ی معلمی رو ندارم... ولی... بدم هم نمیومد!... که یه مدت یه جایی مشغول به کار شم!.... تو یه دبیرستان با دخترای شیطون!.. و خودم باهاشون شیطونی کنم!... چند روز قبلش هم... جایی آزمون استخدامی بود... ولی باز هم رشته ی من به هیچ کاری نمیاد...  

 

 

همه ی اینا رو بهش گفتم... به نظر شما چی جواب داد؟  

 

 

گفت... مشکل تو اینه که بی هدفی... بشین به زندگیت فکر کن... و یه هدفی واسه خودت تعیین کن که بعدا پشیمون شی... به اینم فک کن که آینده ای که همیشه از بچگیت بهش فکر میکردی الانه... پس منتظر چیزی نباش... و هدرش نده...

 

 

  

 

 

از یه جهت هایی هم راست میگفت ها... ولی.... 

 

منم... واسه خودم یه هدف هایی داشتم.... سیستم زندگیمو جوری چیده بودم که.... بهتره هیچی نگم!... فقط اینو بگم که از دست جبر روزگار... همه چی خراب شد.... و الان... اون راست میگه... من دارم بی انگیزه درس میخونم... فقط میخوام ارشد قبول شم... که پس فردا نگن... اون کور و کچل ها همشون فوق لیسانس دارن تو لیسانس... همین و دیگه هیچ انگیزه ای نیست....

نظرات 14 + ارسال نظر
مستانه سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1389 ساعت 20:28 http://baadbaadak.com

خوب اگه رشته ات رو دوست نداری برای فوق رشته ات رو عوض کن. شاید به زحمتش بیارزه

دختراردیبهشتی چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 ساعت 00:21

میگم اینا که دارن یارانه ها رو هدفمند میکنن تو هم برو خودتو قاطیشون کن بنداز وسط هدفمند شی..
حالا شاید گرون هم شدی یا..

دختراردیبهشتی چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 ساعت 00:24

جبر روزگار حرف بی معنیه..
الان تو آزاد قبول نشی میگی جبر روزگار بود؟؟؟؟
بابا برم روتو..

ماهیو هروقت از آب بگیری تازس..و جلوی ضرر رو هروقت بگیری منفعته..

وقتی 100 سالت شد بشین فک کن من آرزوها داشتم..الان موقعه برآورده کردنه آرزوهاس نه فک کردن بشون.

کامیار چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 ساعت 00:30

اگه اینطوریه خب نخون

اون وقت چند سال بعدش میگی من که نرفتم سر کار

لیسانس یا فوق فرقش چی ؟ هیچی

الان بری دنبال کار خیلی بهتره تا ارشد بخونی !!!!

POTK چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 ساعت 01:21 http://www.potk.blogfa.com

اشکال نداره دوست من... ایشالا تو هم میری سر کار.کاری که دوست داری....
افسردگی توی سن تو چیز عجیبی نیست شایدم لازمه!!! منم که همسن شما بودم خیلی خیلی بیشتر از شما افسرده ناک بودم!!!
قبر بووی روزگار تنت سلامت خواروم

سپید خانوم چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 ساعت 09:09 http://www.dez-rood.blogfa.com

سلام...
ممنون که با نظراتت به من دلگرمی میدی...
تو رو خدا اینقدر ناامید نباش...
توکل کن به خدا...

آرون چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 ساعت 10:01

همه اینا تقصیر ساختار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی غلطه...مقصر اصلی اینا هستن...

روناش چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 ساعت 12:42 http://ccc4.blogfa.com

سلام.
این مشکلات تقصیر شما نیست تقصیر نظام آموزشی کاملا غلط ایرانه....

محسن چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 ساعت 13:00 http://dez-negar.blogfa.com

فکر کنم این مشکل خیلی از آدما باشه که بی هدفن . نمونه اش خودم...الان نمیدونم واسه چی دارم درس میخونم...شاید به همین دلیلی که خودت میگی دارم درس میخونم.
ولی آدم باید بتونه توی راهی که میره همیشه بهترین تصمیمو بگیره.
گفتی به هیچ جایی نرسیدی....ولی همین که لیسانستو گرفتی یعنی اینکه به جایی رسیدی..هر چند که شاید این تازه وسط راه باشه.
بشین فکر کن...به اینکه هدفت چیه...و اینکه بهترین تصمیمی که میتونی واسه ادامه زندگیت بگیری چیه...
الی پلی...سعی کن به زندگی مثبت فکر کنی...
اینو خودت بهتر میدونی....به زندگی هر جور که نگاه کنی...همونجور بهت میگذره.
موفق ، شاد ، سلامت و خوشبخت باشی.

ناهی چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 ساعت 14:03

بیچاره از دیپلمه ها

لیسانسه هار ومیگن کوروکچل پس دیپلمه ها رو چی میگن

خدا یا شکرت که اقلا پیش خدا ارزش آدمها به مدرکشون نیست

خدا رو شکر

محسن از دنیای دوست داشتنی چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 ساعت 17:23 http://mohsenbak.persianblog.ir/

میخوای یه خورده نصیحتت کنم؟!!!!
نه الکی گفتم....
میگما چرا شما اینقدر تو قیدو بنده لیسانس و دیپلم و دکترا و اینا هستین
حالا منکه دوم ره نمایی ول کردم مردم؟
چند روز پیشا یه دختری اومد مغازه موهاشم بنفش بودیعنی از دماغ دایناسور افتاده بود پایین از بس خودشو گرفته بودا... بعد میخواست درباره یه کلمه انگلیسی تحقیق کنه.یه کتاب 50 کیلویی هم دسش بود.کلمو یادم نمیاد ولی معنیش تندیس و مجسمه معابد بود. حالا معادل فارسی همنداشت....خلاصه حالا بگزریم...با این همه دنگ و فنگ و ادعای زبان بلدی و اینا.....هیچی بلد نبود... بعد من اینقدر خوشحال بودم که از اون بیشتر بلدم...
اینا همیطوری الکی گفتم..میخواستم دوباره یادم بیفته خوشحال بشم....

مجتبی چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 ساعت 19:48

من نمیدونم این هدف چیه که هی بایدمشخص شه؟وقتی نمیگذارن....فقط میشه گفت:
باید سوخت وسوخت
امان از دست بیکاری

احسان پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1389 ساعت 03:03 http://kajopich.blogfa.com

از من میپرسی بدترین چیز تو دنیا با رویا زندگی کردنه. رویا شیرینه، ولی وقتی به حقیقت نپیونده ...

صادق پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1389 ساعت 10:45 http://kamobish.parsiblog.com

سلام
این پست حداقل چزی که داشت این بود که منو یاد اون فیلم محشر انداخت که فیلم نامه ش خیلی جذاب نوشته شده بود !
مرگ تدریجی یک رویا !
ولی این خیلی خوبه که آدم هدف داشته باشه !
خیلیا حتی هدف گذاری هم نمی کنن واسه آینده !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد