اولی: چته؟
دومی:براش توضیح میده....(در حالی که دوباره به یاد مشکلش افتاده و چشماش پر اشک شده....)
اولی: چه حرفا!!! یه آشنا دارم فردا بی نوبت میبرمت ام آر آی بگیر... مطمئنم سرت خورده جایی
دومی: بازم ادامه میده و بقیشو میگه
اولی: مامان بزرگم حالش بده بهش دارو میدن توهم میزنه چیزایی میبینه و میگه که... ولی یک صدم حرف های تو هم بیربط نیستن! بیکاری تو خونه فکر خرکی میکنی...
دومی: خندش گرفته!.... اشکاشو پاک میکنه و لبخند میزنه... و هیچی نمیگه
اولی: اگه راجع به خودت اینجوری فکر کنی... خیلی خیلی خیلی خر تشریف داری... و اگه انقدر خر باشی دیگه هیچی عذا بگیر بخاطر سم هات و دمبت
دومی: باشه این کارو میکنم
اولی: کدوم کار؟ ام آر آی؟
دومی: نه عذا واسه سم و دم و شاخ هام...
اولی: حا په فهمیدی چرت گفتی؟ خرا شاخ ندارن!! .....
دومی!.... فهمیده چرت گفته دیگه هیچی نمیگه!!!....
....
عذا = عزا