دیروز.... داشتم بابابزرگو میرسوندم فرودگاه...... تو راه که میرفتیم همش به این فکر میکردم که.... الان بابابزرگ از اینکه نوه اش داره میرسوندش چه حسی داره!..... ولی روم نمیشد ازش بپرسم!... من خودم!.... وقتی میبینم محمد و محسن و علی و زهرا و گلناز حتی رضا و مینا.... انقدر بزرگ شدن..... یه حس خیلی خیلی خیلی خاص دارم!.....
---------------------------------------------------------------------------
تو فرودگاه..... یه آقای خیلی محترمی اومد به بابابزرگم سلام کرد!.... و گفت که اونم هم سفرشه.... من نمیشناختمش!... ولی بابابزرگم اونقدر باهاش راحت بود که بهش گفت عه!.. اگه میدونستم تو هم هستی کیفمو نمیدادم باربری.... تو کیفمو برام میگرفتی!!:دی.... شب که اومدم خونه به مرضی گفتم!.... بعد کلی خندیدیم!.....
--------------------------------------------------------------------------
بابابزرگ رفت..... من همچنان تو سالن بودم!..... یه خانم چادری با دختر هشت نه ساله هم تو سالن بودن.... بیقرار!.... منتظر مسافرشون بودن.... منم رو صندلی ها نشسته بودم و منتظر بودم تا بابام بیاد ولی نه بی بیقراری اونا..... مسافرا اومدن.... منم بلند شدم رفتم جلو که بابام میاد ببینه منو..... کنجکاوانه خانمه و دخترشم نگاه میکردم...... مسافرشون اومد.... یه آقایی که سوار ویلچر بود.... وقتی دخترشو دید تند تند دستای دخترشو میبوسید..... سلام کردنش با خانمش هم به شدت دیدنی بود.... الان من نمیتونم توصیف کنم.... ولی قشنگ با چشماشون با هم حرف میزدن!....
بابا اومد..... گفت بابزرگ رفت؟.... گفتمش آره!.. موند که شاید ببیندت ولی نشد!..... بعدشم اومدیم خونه....
-----------------------------------------------------------------------
بابا گفت این چند روزه همش گفتم کی شه برگردم خونه پیش بچه هام!..... :دی.... بعدشم؟... برام یه جفت کفش ورزشی اورده!
وزارت بهداشت؟ چه جالب،موفق باشی
دوس داشتم سلام کردن اون مرد با زن و بچه اش رو ببینم...
خب باباس دیگه...دلش واسه بچه هاش تنگ میشه !
اینم از سوغات سفر .
خوش به حالت !
فرانسه :
Votre activité est faible blogs
عربی :
نشاطک المدونات منخفضة
جمهوری چک :
Své blogy aktivita je nízká
آلمانی :
Ihre Blogging-Aktivität ist gering
هندی :
आपके ब्लॉगिंग गतिविधि कम है
ایتالیایی :
La tua attività di blogging è basso
پرتغالی :
Seu blog é baixa actividade
روسیه :
Ваш блог низкой активности
اسپانیا :
Su actividad es baja blogs
ترکیه :
Kişisel bloglama etkinlik düşük
تو ماه آینده بیشتر شه فعالیتم
حتما بابابزرگت یک حس خیلی خاص داشته
ممنون که سر زدی
بااجازه لینکت کردم..
یادم رفت واسه اسمم صفحه کلیدو فارسی کنم!!!
چه چیز عجیب غریبی میاد...
من موندم..
بابات چه ویژگیه ورزشکاری تو توی تنبل دید که واست کفش ورزشی خریده!!!
ولی شاید میخاسته موجبات تحریکات ورزشی رو فراهم کنه..
اووف با این هوای گرم از ادم انتظاری بیشتراز دراز کشیدن زیر کولر نمیشه داشت..
خب من تو خونه زیر کولر ورزش میکنم
دیروز.... داشتم بابابزرگو میرسوندم فرودگاه..
جمله ای که ایهام داره....و کنجکاویه خواننده ای که هی تحریک میشه....
با چی پدربزرگشو رسوند فرودگاه؟؟!!!!
یعنی میشه از زیر زبونش در بره ماشینشو لو بده....
من زیر کولرم حاضر نیستم راه برم..چه برسه به..