درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

روزگار جوانی

رو میز شام نشستیم.... دختر عمه یه چیزی تعریف میکنه.... خودش میخنده... همه فکر میکنیم یاد تیکه ی آخرش که خنده داره افتاده و از خنده نمیتونه ادامه اش را تعریف کنه.... هممون داریم نگاش میکنیم.... و منتظریم بقیه اش را بگه.... اونم مات و مبهوت میمونه!... میگه باور کنید اون لحظه که اتفاق افتاد خیلی خنده دار بود!!.....

نظرات 3 + ارسال نظر
احسان جمعه 18 تیر 1389 ساعت 16:43 http://kajopich.blogfa.com

سلسله جبال نمک!!!!!!!!!!!!!

محسن ( دزنگار ) شنبه 19 تیر 1389 ساعت 02:17 http://dez-negar.blogfa.com

انصافاً اینجور مواقع آدم ضایه میشه ! آخه خودم زیاد تجربش کردم !

نرگس یکشنبه 20 تیر 1389 ساعت 16:32

آخی گناه داره. بد ضایع شده. در این مواقع باید الکی خندید که بیچاره ضایع نشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد