خب اول از هوا بگم؟.... خنکه...
دانشگاه؟... بد نیست... درسامون خیلی سخته:دی... ولی ما خیلی زرنگیم....:دی
امروز دختر اردیبهشتی اومد تا یه ساعت پیش با هم بیرون بودیم...:دی
فردا ساعت ۷ و نیم کلاس داریم...:دی.. ابزار دقیق با استادی که هفته ی پیش کت شلوار خاکستری ای پوشیده بود که کتش نوی نو بود ولی شلوارش کهنه و کار کرده و عینهو شلوار کار بود... این یعنی استاده روز اول بخاطر شروع ترم و اینا کتشو میپوشه ولی بقیه ی جلسه ها دیگه کت نمیپوشه.. استاده کمی ماست بود... بچه های کلاس همه ترم اولی بودن!!.. همین!... تیپ بچه ها هم همه معمولی بود....
استاد بعدی مدیر گروه بود... از لحظه ای که اومد درس داااااد...آروم و شمرده .... صورت مهربونی داشت... ولی درسش سخت بود و تمام جزوه هاشم انگلیسی... پیراهن کرم رنگی تنش بود به شدت اتو کشیده....
استاد بعدی عزیزم.... عاشقش شدم... بسیار مهربون و خوش رو و خوشتیپ و باحال... با موهای سفید و عینک مارک دار... کت کتان... و لپ تاب اپل صورتی... تازه گفت همسایشون یه سگ داره... گفت از این دستگاهای پشه کش که با التراسوند کار میکنه داره... گفت دستگاهو که روشن میکنه سگه پارس میکنه... چون امواج التراسوندو ما نمیشنویم ولی سگ میشنوه.... تازه با دهانش صدای وارد شدن خون به قلبو دراورد و ما رو به یاد صبح جمعه با شما مینداخت.. و ما بسیار خنده ها کردیم....
عزیزم... همین استاد مهربونه.... داشت اسلایدا رو تند تند میزد... گفت تند میزنم؟... هیشکی هیچی نگفت... گفت اگه تند زدم روتون نشد بگید تند میزنی سرفه کنید من خودم متوجه میشم.... نازی....
بعد دیگه؟.... بریم تو حاشیه ی این روزا....
پ ن۱: خونه عمه بودم.. روسری سرم بود... دختر عمه گفت لازم نیست از بابام روسری بزنی... ببین ما از بابات روسری نمیزنیم:دی
پ ن۲:به شدت رو دور شانس و برد و آس آوردنم....
پ ن۳:دلم برای خانواده تنگ شده...
پ ن۴:الان عجله ای اومدم نت ولی لپ تابم به دستم برسه به همه سر میزنم....
پ ن۵:... سکرته:دی...
شب همه خوش....
سلام.خسته نباشی.هنوز روزهای اول ترم و حس کنجکاوی شما به استادها...بیشتر تو نخشون بری چیزهای جالب تری بدست می آری.نظر دختر عمه هم جالبه.جدی نمیدونه بابات محرمشه ولی باباش نامحرم شماست؟
ما دنبال مرجع تقلیدی میگردیم که بگه شوهر عمه محرمه.....
آخ پس اشتباه گرفتم
راستی اونجا چند نفر دزفولی هست ؟
مبارکه!
پ ن 5 رو میگم مبارک باشه
سلاااااااااااااام!
آخیش این سیستم فارسی داره!!!!!!!!!!!!!1
ما هنوز سر کلاس نمیریم!
خوش بگذره!!!!!!!!1
آپم!
سلاااااااااااااام
اومدم واسه عرض تبریک....خدا قسمت ما هم بکنه....دست ما رو هم بگیر حاجی....
خوش بگذره...موفق باشی...ایشاا... دکترا....
مرسی
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی!!!!!!
شهید راه استاد نشی یه وخت آجی!!!!!!
دارم فکر میکنم همه دخترا همیطوری رو لباس ملت زوم میکنن؟؟!!
خوش به حالتونا....نه؟ الان دو تایی پیش همین....
نه!!!
من تنهای تنها شدم....
دختر اردیبهشتی پیشم نموند!!!... عوضش فاطی دیروز اومد!!
......
چیه؟ خب سکرته دیگه
سلام
الی زیبا می نویسی
دوس دارم از وبلاگ منم دیدن کنی
اگه امدی یادت نره نظر بزاریا
خوشحالم می کنی اگه بیا
سلام
موفق باشی
مشق امروز دیسون :
«آهای دزفولی های ساکن اهواز..خیلی مَردید به علی!!»
بابا دانشجو. از خاک اونجا با خودت مشتی بردار و بیار واسه تبرک.شاید نرونای ما هم فعال شدن
فرشته....
میزنمت هاااااا
تو اینجا نیا.... اصلا به درد نمیخوره...
بخون بری دانشگاه تهران
سلااااااااااممممممممممم
اووومدم
خیلی به حال بوووود
سفره دیسون پهنه.
بجنب ، اُوگوشت تنیری سرد شد
دیسون : خانمای جوون دزفولی ، تحمل کنن این پُست رو
زنده باشی پلی
دیسون : «همسر فرماندار دزفول»
آخی....خیلی درس میخونیا، نه؟
دوست دارم...........
سلام الی. مواظب آجیم باش. خب؟
آجیت باید مواظب من باشه:دی
دیروز باید میدیدیش... من سر کلاس افسرده.. اون هی میگفت الی بخند!!!