درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

ممنوعیت خواب

گفت وقتی میخواستیم مانع خوابیدن مرضی بشیم دست به دامن مارمولک میشدیم.... من گفتم از مارمولک نمی ترسم مارمولک هم که بندازید روم مهم نیست و من میخوابم... یه شب... رو تخت دراز کشیده بودم.... سارینا پیشم بود.. مشغول بازی و شیرین زبونی و .... دیدم چند قطره آب ریخته شد رو صورتم!!.. فک کردم حتما اتفاقیه و حرفی نزدم...چند ثانیه بعد باز تکرار شد!!... سرمو بردم بالا و گفتم بچه ها از یه جایی داره آب میاد!!!.... دیدم ۲تاشون بلند بلند بهم میخندن!! 

 

 

در دستان ستاره تفنگ آب پاشی بود!!!....

نظرات 1 + ارسال نظر
محسن دزنگار چهارشنبه 28 مهر 1389 ساعت 21:59 http://dez-negar.blogfa.com

نظرت در مورد سوسک چیه ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد