درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

روزمره

از وقتی ار تهران اومدم... تو هر ۲۴ ساعت کمتر از ۴ ساعت نخوابیدم... روزها همش کار  و شب ها هم از شدت خستگی خوابم نمیبرد... صبح ها با اینکه خوابم میومد از خواب بیدار میشدم تا به موقع سرکار باشم و حقوقی که قراره شب عید بگیرم حلاله حلال باشه... همین جوریا شد که... دیروز... داشتم واسه یه خانمی جوراب تور دار دخترونه از تو جعبه در میاوردم... یهو قلبم گرفت!!... قلب درد شدیییید... بعد تمام تنم بی حس شد و .... دیگه هیچی نفهمیدم!!... به هوش اومدم... تو خونه بودم... با مانتو و مقنعه ولو رو مبل!!!.. 

 

 

شب حالم بد نبود دیگه... ولی بخاطر اینکه از نگرانی دربیام رفتم دکتر:دی... خودم با پای خودم... خودم رانندگی کردم تازه... خو هیچیم نبود!!... یه آقا دکتری تو درمانگاه نشاط بیکار نشسته بود مجله زرد میخوند!... رفتم سلام علیک و ... گفت مشکلت چیه؟.... گفتمش من مشکلی ندارم دکتر!!:دی..دکتره خندید!!.. گفت خب چرا اومدی؟.... گفتم همینجوری برای اینکه خانواده از نگرانی در بیان...  باز خندید!!... گفت عصبی شدی؟ گفتم نه!... گفت تب داشتی؟... گفتم نه!.. گفت سرماخوردی؟.. گفتم نه!... باز خندید!!... بعد دیگه ۲تا آمپول تقویتی بهم داد... با یه سری قرص!!... بعد گفتم دکتر امیدی هست؟.. زنده میمونم؟... هی میخندید!!... گفت امید به زندگیت کم نباشه دختر!... 

 

 

 

 

شب رفتیم خونه بابزرگ... همه گیج بودیم!...  از سر و کول هم بالا رفتیم که خوابمون نگیره... سال تحویل شد... لحظه ی تحویل سال با بقیه ی لحظه ها هیچ فرقی نداشت.. فقط همه پاشدیم روبوسی... عیدی... بعدشم بابا میخواست بیاد خونه... دیدیم ماشین بابا را زدن ناکار کردن... شیشه های ماشینو شیکونده بودن و فک کن ۲تا شیشه ی جلو رو!!!... ضبطشو برده بودن... 

 

.

    

امروز هم که مث همیشه همه خونه بابزرگ بودیم...  

 

تو خیابان خونه بابزرگ اینا... همه ی خونه ها خونه ی بابابزرگهاس!!... همیشه خلوته... ولی عید که میشه خیابان غلغله میشه:دی.... همش مهمونی...باحاله... 

 

 

دیگه؟.... 

 

امسال رو دور باختم!!... امروز ۳بار شلم شدم!... نم چم بیسه!... 

تیه زندنمه 

 

دیگه؟

آخر هفته عمو جان برنامه ی ویژه داره برامون.... اگه جور شه چی میشه؟؟؟.... قراره یه جایی بریم که خیلی وقته دلم میخواد برم..  

 

 

دیگه؟... چقدر عیدی فاز میده به آدم:دی 

نظرات 4 + ارسال نظر
محسن از دنیای دوست داشتنی سه‌شنبه 2 فروردین 1390 ساعت 12:35

به جاش من از 24 ساعت 16 ساعتش خابم
خوب شیشه که طبیعیه بشکنن.تا شیشه نشکنن که نمتونن به ظبط برسن.داشبورد و سیم کشی سالم باشه دیگه مشکلی نیس
علین اقارموسون...
خوبه؟..خوبه منم ایطوری بنویسم نفهمی چی گفتم؟
نم چم بیسه...تیه زندنمه یعنی چی؟

محسن جان بعد از این همه مدت یاد نگرفتی تو؟؟؟؟

سادات سه‌شنبه 2 فروردین 1390 ساعت 12:37

الی پلی: چه با ذوق و خوش سلیقه و هنر مند...

@};- الی پلی عزیز سلام.

نظر لطف شماست. سال خوبی داشته باشید.

دختراردیبهشتی سه‌شنبه 2 فروردین 1390 ساعت 20:23

وااای وااااییییییییییی
الییییییی نمیریییییییییییییییییییییییی
دیگه نمیتونم امسالم مرده دارییییییی


کجا میرین آخر هفته..
الی من پیر شدم!!!!!
حوصله هیییجگونه گشتو گذارو مهمونی ندارم..فقط دوس دارم فرصتی شه درس بخونم!

راسی واقعا غش کردی؟؟؟چطوری یعنی؟؟؟؟جلو مشتریا گرفتن بردنت بالا؟؟؟؟

آره!!!... نمیدونم چطورشدم!!...

دختراردیبهشتی پنج‌شنبه 4 فروردین 1390 ساعت 02:14

از پاسخگوییه شما مدچکریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد