هیچ وقت دوس نداشتم رابطه هام تو دنیای مجازی... به دنیای واقعی کشیده بشه.. طوری که این رابطه ها باعث شه تو نوشتن معذب شم!!... و نتونم چیزی که دلم میخوادو بنویسم... همیشه هم از اونایی که منو میشناسن و منو میخونن خواستم چیزایی که اینجا میخوننو بیرون به روم نیارن تا تو نوشتن راحت باشم... ولی...
امروز با یکی از دوستان بلاگر قرار داشتم... دوستی که چند ماه تلفنی باهاش در ارتباط بودم.. و من عکسشو دیده بودم ولی اون منو ندیده بود.... اول فکر کردم بهتره قرارو کنسل کنم!... و بزارم این دوستی همچنان غیر حضوری باقی بمونه... ولی چون قول داده بودم... رفتم که ببینمش...
.
.
.
از اونجایی که همیشه اولین قرار خیلی قراره بیخودیه و آدم نمیدونه چی پیش میاد.... و طرف مقابلش چطور آدمیه و ... اینکه اصلا حرفی باهاش داری بزنی یا نه!!!.. دیشب کمی استرس داشتم!!!
.
.
.
ولی استرسم بیخود بود...
دختر خوبی بود... خوشرو و خوش صحبت و گرم.... با اینکه از لحاظ روحیه و رفتار و فکر و ... خیلی خیلی با هم متفاوت بودیم.. ولی روز خوبی داشتم باهاش... کلی حرف زدیم... خوش ذوق و خوش سلیقه بود:دی... هر چی که خریدو من انتخاب کردم براش البته!!!...:دی...
آخرشم گفت حالا چی میخوای از من بنویسی:دی...
قرار شد تو یه پست رمز دار نقدش کنم و رمزشم به خودش ندم!!!... باشه سر فرصت حالا...
سلام
خوبی؟
اینجور دیدارها میتونه هم جالب باشه و هم خیلی مصنوعی و مزخرف .. اما دیدار یک دوست مجازی به نظر می تونه جالب باشه با همه ی اتفاقات غیر قابل پیش بینی که گاها می افته ..
در کل خوشحالم که می بینم تو این دنیای مجازی که نه میشه دروغ و دروغگو رو شناخت و نه میشه راست و راستگو رو ولی هستند کسانی که اعتماد می کنند و شماره می دهند و با هم قرار ملاقات می گذارن ... می شه امیدوار بود به این جور ارتباطها ..
براتون ارزوی موفقیت می کنم
کپی نظر اوّل...
دزفیل یا طهرون؟!!!!!!!
طهرون
احسان کجااااااایی؟
نمی آپی؟
متحول نشدی؟
پس بیا یه قرار وبلاگی بذاریم دسته جمعی با هم آشنا بشیم
باز همه دسته جمعی برید... به منم هیشکی هیچی نگه:(
با فکری که قبل از دیدار باهاش داشتی همخونی داشت؟
چی خریدین حالا؟
اوهوم تقریبا
خیلی چیزاااااا
بیا عکسها را ببین دلت واشه آبجی