احساس هرگز نمی تونه دو طرفه باشه... آدم ها متفاوتند و احساساتشون متفاوت تر... این خود ادم ها هستند که به خودشون تلقین میکنن که طرف مقابلشون همون احساسی را داره که خودشون دارند...
مثلا!.... وقتی میخوام برم پیش علی جون... کلا هیجان زده و هولم!.. ولی اون ریلکس و بی تفاوته... و من براش یکی هستم مث بقیه ی دانشجوهاش!... ولی من باز هم خوشحالم... و باز هم سعی میکنم یه بهونه ای گیر بیارم که برم تو اتاقش و کاری کنم که از پشت میزش بیاد اینور و روی صندلی های مقابل من بشینه و باهم در مورد پروژه ی من صحبت کنیم و علی جون با اون تعجب و پیچیدگی و آرامش همیشگی اش حرص منو در بیاره.... و کلا باز هم به تفاهم نرسیم! و همچنان پروژه ی من معلق باقی بمونه!... و اخرش بگه خانم اسم شما چی بود!!.. و من دوس دارم تو همون لحظه بپرم خفه اش کنم!!
.
.
.
مثلا!.. وقتی ایمیلمو باز میکنم... میبینم آنلاینه... خوشحاااال میشم... دوست دارم باهاش حرف بزنم... ولی اون خیلی بی تفاوت میگه کار دارم حالا... یا دارم با فلانی حرف میزنم... یا حوصله ات را ندارم!!!... و من... باز هم به خودم تلقین میکنم که حالا اشکالی نداره... حتما خسته بوده... حتما یه اتفاقی اذیتش کرده... و صبر میکنم و صبر میکنم و صبر میکنم...... هر چند که میدونم احساس یه چیز یه طرفه است.... آدم ها متفاوتند و احساساتشون متفاوت تر... این خود ادم ها هستند که به خودشون تلقین میکنن که طرف مقابلشون همون احساسی را داره که خودشون دارند...
سلام.وقتی استرس داری یعنی خبری هست .وقتی خبری هست کمی باید بیشتر مواظب باشی.قرص و محکم و با اعتماد به نفس عالی.کم کم همه چی درست میشه.
نه بابا آ سید رضا... ما از این شانسا نداریم که!!
خوبه...این پستت روشنم کرد .
ولی...یه چیزای دیگه هم میشه در این زمینه نوشت .
منم به خودم تلقین میکنم!!!!
سلام، ما با غرب مذاکره و صحبت کردیم، حالا بگذارید با خودمان صحبت کنیم. در خواست گفتگوی ملی برای باز سازی.